بازگشت

مرثيه خواني ام البنين


هر روز فاطمه - ام البنين عليهاالسلام - در حالي كه فرزند عباس عليه السلام - عبيدالله - را به همراه مي آورد از منزل خارج مي شد و با هم به سوي بقيع رهسپار مي شدند. از صداي گريه و زاري او اهل مدينه در بقيع اجتماع مي كردند. در بين آنها گاه مروان بن حكم كه خود از دشمنان بود نيز ديده مي شد كه از ندبه وي گريان مي شد. از جمله عبارت ايشان اين بود:



«يا من ترأي العباس كر

علي مجاهد النقد



و وراه من ابناء حيدر

كل ليث ذي لبد



انبئت ان ابني اصيب

برأسه مقطوع يد



ويلي علي شبلي اما

ل برأسه ضرب العمد؛



لو كان سيفك في يد

يك لما دنا منه احد [1] .



اي كسي كه ديدي عباس بر همه سپاهيان نقد حمله ور مي شد؛

و به دنبال او را پسران حيدر تعقيب مي كردند كه هر كدام شيراني شرزه بودند؛

خبردار شده ام به سر پسرم در حالي كه دستانش قطع شده بود ضربه اي وارد شده؛

واي بر من بر شير بچه ام، آيا به فرق او عمودي ضربه زده است؟

اگر شمشير بر دستش بود، احدي به او نزديك نمي شد.»


پاورقي

[1] ابصار العين، ص 64.