بازگشت

پس از شهادت عباس


در تاريخ آمده بعد از آن مصيبت بزرگ، گويا حسين عليه السلام از لوازم حيات به طور كلي بريده شده بود. امام سخت تحت تأثير اين واقعه قرار گرفته بود، به گونه اي كه سر او را در دامن خود نهاد و خاك و خون را از آن زدود و بلند گريست و فرمود: «اخي اباالفضل!...


الان انكسر ظهري... و قلت حيلتي [1] برادرم ابالفضل، حالا كمرم شكست و تدبيرم گسست سپس امام خم شد و برادر را بوسيد، در حالي كه اشك بر گونه مبارك و محاسن شريفش جاري شده بود.

در آن حال زبان امام به سرودن اشعاري چنين مترنم بود:



«هونت يا ابن ابي مصارع فتيتي

و الداء يسكنه الذي هو أالم



أاخي يهينك النعيم و لم اخل

ترضي بان ارزي و انت منعم



قد رام يلثمه فلم ير موضعا

لم يدمه حر السلام فيلثم



لسواك يلطم بالاكف و هذه

بيض الظبي لك في جبين تلطم



أاخي من يحمي بنات محمد

ان صرن يسترحمن من لا يرحم». [2] .



پس از آن بود كه امام به سوي دشمن حمله كرد و گاه به طرف راست و گاه به طرف چپ حمله ور مي شد. آن سپاه همگي از امام مي گريختند. در آن هنگام امام مي فرمود: «اين تفرون و قد قتلتم اخي؟ اين تفرون و قد فتتم [3] عضدي؟! كجا فرار مي كنيد در حالي كه برادرم را كشتيد؟! كجا فرار مي كنيد در حالي كه بازويم را شكستيد؟!» سپس به تنهايي به جايگاه خويش بازگشت. [4] .

امام حسين عليه السلام برادر را در جاي خود رها كرد تا شايد بعد از شهادتش از همگان ممتاز باشد و قبر او محل رسيدگي به حوائج امت اسلامي شود. حضرت قمر بني هاشم عليه السلام همان گونه كه روز عاشورا حلقه وصلي بين امام و همه شهدا بود، هنوز هم اين منسب را داراست.

امام به خيمه گاه بازگشتند در حالي كه با آستين اشك از چشمان خود مي گرفت. در همان حال سرگرم دفاع و دور ساختن دشمن از اطراف خيمه گاه بود. نداي غربت امام


خاندان او را تحت تأثير قرار داد: «اما من مغيث يغيثنا؟ اما من مجير يجيرنا؟ اما من طالب حق ينصرنا؟ اما من خائف من النار فيذب عنا؟ [5] آيا پناه دهنده اي نيست كه ما را پناه دهد؟ آيا حفظكننده اي نيست كه ما را حفظ كند؟ آيا طالب حقي نيست تا اين كه ما را ياري رساند؟ آيا كسي كه از آتش بترسد نيست تا كه از ما دفاع كند؟» ناگاه حضرت سكينه از خيمه بيرون دويده و از حال عمو سؤال كرد. امام خبر شهادت او را داد، زينب نيز اين خبر را شنيد و فريادش بلند شد: «وا اخاه، وا عباساه، وا ضيعتنا بعدك!؛ اي برادرم! اي عباسم! واي از بي كسي ما بعد از تو» آري زنان همه گريستند و حسين نيز با آنها هم گريه شد. و امام فرمود: «وا ضيعتنا بعدك! وا انقطاع ظهراه!؛ [6] واي بر بي كسي بعد از تو! و واي از كمرشكستگي» سپس امام عليه السلام اين اشعار را قرائت كرد:



«اخي يا نور عيني يا شقيقي

فلي قد كنت كالركن الوثيق



ايا ابن ابي نصحت اخاك حتي

سقاك الله كأسا من رحيق



ايا قمرا منيرا كنت عوني

علي كل النوائب في المضيق



فبعدك لا تطيب لنا حياة

سنجمع في الغداة علي الحقيق



الا لله شكوائي و صبري

و ما القاه من ظماء و ضيق؛ [7] .



برادرم! اي نور چشمم و پاره تنم، تو براي من همانند ركني مطمئن بودي؛

اي پسر پدرم! برادرت را خيرخواهي كردي؛ تا اين كه خداي تعالي به تو كاسه اي از رحيق (مختوم) بهشتي نوشانيد؛

اي ماه تابان! در گرفتاري ها و در همه مصيبت ها تو ياور من بودي؛

پس بعد از تو زندگي بر ما شيرين نيست. فردا ما در كنار هم خواهيم بود؛

آگاه باش! كه شكوه و شكيبايي ام براي خداست، و او را ملاقات خواهم كرد با آن تشنگي و گرفتاري كه ديدم».



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[2] العباس بن علي عليه‏السلام، ص 11.

[3] فت في عضده اي کسر قوته و فرق عنه اعوانه؛ المنجد في اللغة، ج 3، ص 566.

[4] ابصار العين، ص 62 - 63.

[5] المنتخب للطريحي، ص 431.

[6] مقتل الحسين مقرم، ص 339.

[7] موسوعة کلمات الحسين، ص 473.