بازگشت

پس از شهادت قاسم


«قاسم» در برابر چشم امام و عموي خود جان داد. پس از آن، امام، قاسم را به سينه خود چسبانيد و به خيمه شهدا برد. گويا مي بينم كه پاهاي آن نوجوان بر زمين خط مي اندازد، آمد و آمد تا آن كه آن نوجوان را در كنار فرزندش علي بن الحسين (علي اكبر) و شهداي اهل بيت كه در كنار او بودند نهاد. [1] در نقل ديگري آمده: من آن نوجوان را نمي شناختم از كسي نامش را پرسيدم. گفتند: اين «قاسم بن الحسن بن علي بن ابي طالب» است. [2] .

آخرالامر، ديدم كه امام گوشه چشمي به سوي آسمان دوخت و گفت: «اللهم احصهم عددا، و لا تغادر منهم احدا و لا تغفر لهم ابدا، صبرا يا بني عمومتي، صبرا يا اهل بيتي


لا رأيتم هوانا بعد هذا اليوم ابدا؛ [3] خدايا! تعداد اينها را بر شمار، و احدي از اينها را وامگذار، و هرگز بر آنها مبخش، اي پسر عموهايم! (فرزندان عقيل و جعفر طيار) و اي اهل بيتم! ]همگي[ شكيبا باشيد، بعد از اين روز، هرگز روي خفت و خواري نخواهيد ديد».

در زيارت ناحيه مقدسه آمده: درود بر قاسم، فرزند حسن پسر علي، آن عزيزي كه فرق مباركش شكست و ابزار جنگ او به تاراج رفت. هنگامي كه عمو را به كمك طلبيد، حسين سراسيمه خود را به او رسانيد و مردم را از كنار او راند، ليكن قاسم از شدت درد، پاي خود را به زمين مي كشيد. در اين حالت بود كه امام فرمود: «قومي كه تو را كشتند (از رحمت پروردگار) دور باشند، در روز رستاخيز نياي تو و پدرت با اينها دشمني خواهند كرد» سپس فرمود: «به خدا سوگند، بر عمويت گران است كه او را بخواني، ولي او تو را پاسخ نگويد، يا هنگامي جوابت دهد كه تو كشته شده اي و استخوان هاي دست و پايت (شكسته شده باشد.) پس اين (شتاب عمويت) به خدا سوگند در هنگامي است كه او سخت تنها شده است و ياورانش كم شده اند».

در زيارت ناحيه مقدسه، امام در حق او دعا كرده و از خداوند متعال درخواسته تا او را در قيامت در كنار امام حسين و قاسم، كه خداوند آنها را گرد هم آورده، قرار دهد. در همين زيارت نامه، امام قاتل قاسم «عمرو (عمر) بن سعد بن (عروة بن) نفيل الازدي» را نفرين كرده است تا اين كه خداوند او را به دوزخ اندازد و به عذابي دردناك مبتلا سازد. [4] .

درسي كه مي توان گرفت: در شرافت قاسم همين بس كه امام معصوم عليه السلام از خداوند درخواست فرموده كه در كنار ايشان باشد، در حالي كه او در كنار حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام است. اين كه انسان در نوجواني چنين به اوج رفعت و شرافت بار يابد، جاي غبطه و آرزو دارد. آيا اين ولايت مداري قاسم براي نوجوانان ما درس نخواهد بود؟



پاورقي

[1] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 447 - 448؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 186؛ الارشاد، ج 2، ص 108.

[2] الارشاد، ج 1، ص 108.

[3] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 28.

[4] اقبال الاعمال، ج 3، ص 75؛ بحارالانوار، ج 45، ص 67.