بازگشت

قاسم بن الحسن بن علي بن ابيطالب


پس از شهادت «ابوبكر» برادرش قاسم (ديگر فرزند امام حسن عليه السلام) از خيمه خارج شد.

مادر «قاسم» همان «نفيله» است كه درباره او سخن به ميان آمد. [1] قاسم نوجواني نابالغ، اما دلير بود. همين كه چشمان مبارك امام حسين عليه السلام به او افتاد، او را در برگرفت و گريان شد. [2] .

«قاسم» وقتي تنهايي عموي خود را مشاهده كرد، اذن به ميدان رفتن خواست. امام او را به سبب كوچكي اش، اجازه نمي فرمود. او پيوسته اصرار مي كرد تا اين كه اذن جهاد گرفت. [3] حميد بن مسلم گويد: «خرج الينا غلام كان وجهه شقة قمر و في يده السيف و عليه قميص و ازار؛ نوجواني چون پاره ماه به ناگاه در وسط ميدان كربلا براي مبارزه طلوع كرد. او لباس رزم به تن و شمشير به دست داشت» او پيش مي رفت و شمشير مي زد كه ناگاه بند كفش چپ او پاره شد. [4] پس قاسم ايستاد تا كه بند كفشش را محكم كند. [5] .


يعني جمعيت فراوان سپاه دشمن، جرأت پيش آمدن مبارزه را نداشت و قاسم آن هزار جنگنده را به حقيقت بي اعتنا مي نگريست. [6] .


پاورقي

[1] تذکرة الخواص، ص 215.

[2] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 27؛ مقتل الحسين عليه‏السلام مقرم، ص 331.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 34.

[4] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 447؛ مقاتل الطالبيين، ص 88.

[5] ذخيرة الدارين، ص 286؛ ابصار العين، ص 72.

[6] مقتل الحسين مقرم، ص 331.