بازگشت

حمايت علي اكبر از امام


در روز عاشوراء هنگامي كه علي اكبر وارد ميدان كربلا شد. مردي فرياد برآورد: «اي علي! تو با اميرالمؤمنين (يزيد) نسبت خويشاوندي داري و ما قصد ملاحظه و مراعات حال خويشان او را داريم، اگر بخواهيد شما را امان مي دهيم» آن حضرت پاسخ فرمودند: «ان قرابة رسول الله احق ان ترعي؛ [1] مراعات خويشاوندي رسول خدا به حقيقت نزديك تر است».

درسي كه مي توان گرفت: در تاريخ ثبت است كه پيش از اسلام فرزندان «عبد شمس» (بني اميه) كينه ديرينه اي نسبت به «بني هاشم» داشته اند. هنگام ظهور اسلام،


قرآن كريم عصبيت را با صراحت خطا دانسته، دوستي و دشمني مسلمانان را بر هر جهتي صحيح و ميزاني قويم استوار ساخت: «(قل ان كان ابائكم و ابنائكم و اخواتكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله)؛ [2] اي پيامبر! بگو آيا پدرانتان و فرزندانتان و برادران و همسران و خويشان و اموالي كه اندوخته ايد و تجارتي كه از كسادش مي ترسيد و خانه هايي كه به آن خشنود هستيد، نزد شما محبوب تر از خدا و رسول اوست؟ اگر اين گونه است صبر كنيد تا عذاب بر شما نازل شود».

قرآن به صراحت آنها را كه بي چون و چرا از بزرگان قوم خود تبعيت كرده و توجهي به رضاي خداوند نداشته اند، مورد مؤاخذه قرار داده است. [3] .

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بين مسلمين عقد اخوت و برادري برقرار ساخت و قرآن، مؤمنان را از هر قوم و طائفه اي برادر شمرد: «(انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم)؛ [4] اهل ايمان همگي برادرند پس در حين اختلاف بين آنها صلح برقرار سازيد» مع الأسف بعد از نبي اكرم، بيماري هاي جاهليت ديگربار عود كرد و عصبيت و قوميت، جايگزين خدا و رسول، حق و باطل، ديانت و وفا شد، بر مبناي اين انحراف است افرادي كه داراي صفات بني اميه هستند، به علي اكبر از خدا و دين نمي گويند، تنها او را به سبب قرابت به خليفه ارج مي نهند و امان مي دهند؛ ولي آن بزرگ مرد كه روحيه رسول اللهي دارد دست رد به سينه جاهلان زد و مراعات رسول و مقررات اسلامي را، ميزان حق دانست و به گفته آنها كه بر مبناي سنت قبيله اي جاهلي و پيوندهاي قومي مي نگرند اعتنا نكرد.

امروزه بايد به بي ثباتي و سستي افكار متحجرمآبانه «ناسيوناليستي» و


«تخريب گرايي» كه چون بت به آن مي نگرند اعتراف كرد، و آنها را چون خرافه جاهليت نگريست كه صدها سال پيش متحجرگرايان به آن سمت و سو نظر داشته اند. شكي نيست كه احزاب و گروهاي آنها معيار حق و باطل نيستند؛ بلكه هر حزب و گروه را بايد بر مبنا و ميزان حق (قرآن و سنت) سنجيد و به آن ارج نهاد. فاطمه زهرا عليهاالسلام آن گروهي را كه ادعاي شورا به سر داشتند و خلافت وصي رسول را انكار كردند، حزب شيطان دانست: «افبحزب الشيطان تخوفني يا عمر! [5] اي عمر! آيا مرا به حزب شيطان مي ترساني».

اگر كسي به حقيقت مسلمان باشد، اقوال و رفتار خود را بر مبناي اسلام استوار مي كند، خواه مخالف حزب او يا موافق باشد؛ اگر كسي به استوار ساختن اسلام در جامعه مي انديشد، بايد به او به ديده برادري نگريست و اگر جز اين باشد و در جبهه كفر قرار گيرد، بايد حساب خود را از او جدا ساخت و حمايت و حراست را تنها بر مبناي حق استوار ساخت.


پاورقي

[1] ترجمة الحسين ابن‏عساکر، ص 227.

[2] توبه، آيه 24.

[3] احزاب، آيه 67.

[4] حجرات، آيه 10.

[5] بحارالانوار، ج 30، ص 293.