بازگشت

حق از ديدگاه علي اكبر


ابي مخنف از عقبة بن سمعان گزارش كرده، كاروان حسيني به «قصر بني مقاتل» رسيده بود، در آخر شب ناگاه امام جوانانش را فراخواند و فرمان حركت داد. كاروان در شب آرام آرام سير مي كرد. زمزمه آرام امام در حالي كه كلمات «انا لله و انا اليه راجعون و الحمدلله رب العالمين» را تكرار مي فرمود، به گوش مي رسيد. اين عبارات بيانگر واپسين روزهاي عمر امام بود. علي اكبر از آن حضرت علت انتخاب آن گفتار را سؤال كرد. گفت و گوي امام با او و پرسش هاي ديگر او چنين است: «يا بني اني خفقت برأسي خفقة فعن لي فارس علي فرس فقال: القوم يسيرون و المنايا تسري اليهم، فعلمت انها انفسنا نعيت الينا، قال له: يا ابت لا اراك الله سوءا، السنا علي الحق؟ قال بلي، والذي اليه مرجع العباد. فقال: يا ابت اذا لانبالي نموت محقين. فقال عليه السلام جزاك الله من ولد خير ما جزي ولدا عن والده؛ [1] پسرم! مرا خواب ربود و چشمم گرم شد، ناگاه شنيدم سواري مي گويد: اين قوم حركت مي نمايد و مرگ آنها را تعقيب مي كند، از اين گفتار فهميدم كه مرگ ما فراخواهد رسيد. علي اكبر گفت: پدر جان! خداوند بر شما بدي نبيند، مگر ما بر حق نيستيم؟ امام فرمود: آري، به حق آن كسي كه همه بندگان به سوي او بازمي گردند. با شنيدن اين كلام امام، علي اكبر گفت: اي پدر! در هنگامي كه بر حق استوار باشيم از مرگ ابائي ندارم. امام


در حق علي دعاي خيري فرمود: خداوند بهترين اجر و پاداش فرزندي را از جانب پدر به فرزند خويش به تو عنايت فرمايد».

درسي كه مي توان گرفت: خواب اولياي الهي به سبب فراغت نفس از تمنيات و تمايلات دنيوي به حقيقت تعبير مي شود و راه گشاي آينده آنهاست. يا اين كه به واقع اين حالت امام، نوم و خواب نبوده است. بلكه حالت مناميه سالكان الي الله تعالي است كه در حالت بيداري پرده از چشمان آنها زدوده مي شود و حقايق را آشكارا مي بينند.

حق گرايي حضرت علي اكبر عليه السلام، پاسخگوي اين اشتباه فاحش دوران نومدرن (New Modern) است كه امروزه گاه حق برنمي تابند و مي گويند: دوست نداريم! آري بيان علي اكبر، جست و جويي جدي براي يافتن حقيقت است. امام فرمود: آري ما بر حقيم و علي اكبر بيان داشت: پس، از مرگ باكي نداريم، چون بر حق استواريم.


پاورقي

[1] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 407 - 408؛ ابصار العين، ص 50 - 51.