بازگشت

ابوعمرو نهشلي


مهران كه از غلامان بني كاهل است گفته: من در كربلا در كنار حسين عليه السلام خود شاهد بودم كه مردي وارد ميدان شد و درگيري بسيار سختي داشت. او چون صاعقه اي شرربار به هر طرف مي تاخت، به گونه اي كه هيچ كس را تاب برابري با او نبود؛ چرا كه او به هر گروه كه حمله ور مي شد، آن بخش از سپاه را پاره مي كرد. سپس به خدمت امام عليه السلام بازگشت و عرض كرد:




«ابشر هدين الرشد يابن احمدا

في جنة الفردوس تعلوا صعدا؛ [1] .



تو را بشارت، اي پسر احمد كه به هدايت رشديافته اي، به باغ فردوس پر مي كشي و در آن بالا مي روي».

پس از آن پرسيدم: «اين كيست؟» گفتند: «ابوعمرة نهشلي است» پس «عامر بن نهشل» با او درگير شد و او را كشت و سرش را از بدن جدا ساخت. [2] .


پاورقي

[1] مثير الاحزان، ص 57.

[2] مثير الاحزان، ص 57.