بازگشت

شهادت اسلم


سيره ها و مقاتل درباره نحوه شهادت اسلم گفته اند: او براي جنگ خارج شد در حالي كه اين اشعار را مي خواند:



«اميري حسين و نعم الامير

سرور فؤاد البشير النذير؛




اميرم حسين است و او بهترين امير است، او موجب سرور و شادي دل، و بشارت دهنده و ترساننده از خطرهاست».

اباعبدالله الحسين عليه السلام به سوي غلام خود «اسلم» كه در حال احتضار بود، حركت فرمود. [1] زماني كه او را ديد، هنوز رمقي از حيات در تن داشت. به امام حسين عليه السلام اشاره اي كرد كه امام او را در برگرفت و صورت به صورت او نهاد. او تبسمي كرد و گفت: «چه كسي مثل من است كه پسر رسول خدا عليه السلام گونه اش را بر گونه او نهد». سپس روح پاكش به عالم اعلي پر كشيد. [2] .

درسي كه مي توان گرفت: او ديگر غلامي است كه امام بر بالينش حضور يافته است.او عمري را در خدمت فرزند پيامبر بود و به خوبي از رفتار اهل بيت عليهم السلام باخبر بود؛ با اين همه، برخورد امام چنان او را به هيجان آورد كه به زبان آمد و حالت فخر و شيفتگي در چهره اش نقش بست.


پاورقي

[1] در برخي مقاتل است که «فجائه الحسين عليه‏السلام، فبکي، و وضع فره؛ امام آمد، بر او گريست و صورت به صورت او نهاد» سپس آمده «ففتح عينيه و راه فتبسم، ثم صار الي ربه» مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 23، پس از اين بود که «اسلم» چشم خود را باز کرد، و همين که امام را ديد تبسمي کرد و به سوي پروردگارش شتافت.

[2] ابصار العين، ص 96.