بازگشت

نافع و كشف راز


بعد از آن گفت و گو در شب عاشورا بود كه «نافع» مي گويد: در شب عاشورا هنگامي كه امام وارد خيمه خواهرش زينب شد، من خود شنيدم زينب عليهاالسلام به امام عرض كرد: «آيا شما نيات يارانتان را آزموده ايد؟ مي ترسم در هنگام درگيري اينها شما را تسليم دشمن كنند» امام در پاسخ فرمود: «والله لقد بلوتهم فما وجدت فيهم الا الاشوس الا قعس، يستأنسون بالمنية دوني، استيناس الطفل الي محالب امه؛ [1] به خدا سوگند، اينها را امتحان كرده ام پس آنها را چنان يافتم كه مرداني سينه سپر كرده اند، به گونه اي كه به مرگ زير چشمي مي نگرند و به مرگ در راه من چنان شيرخواره به سينه مادرش مأنوس اند».

نافع مي گويد: چون اين گفتار امام را شنيدم به گريه افتادم و نزد حبيب بن مظاهر رفتم و داستان گفت و گوي امام و خواهرش را بازگو كردم. [2] برخورد حبيب با اين سخنان را در ذيل گفتاري درباره ي او بيان خواهيم كرد.

درسي كه مي توان گرفت: نكته اينجاست كه امام در پاسخ خواهر فرمود: من آنها را امتحان كرده ام. همه مديران بايد اين درس را فراگيرند كه كارگزار خويش را به بوته امتحان كشيده تا كه در درگيري ها خود به خسران مبتلا نگردند، كه اين شيوه الهي را از حسين عليه السلام آموخته ايم


پاورقي

[1] مقتل الحسين مقرم، ص 265.

[2] مقتل الحسين مقرم، ص 265.