بازگشت

عمرو نماينده امام


از روز هفتم محرم همزمان با بستن شريعه فرات، تشنگي خيام امام را آزار مي داد. امام «عمرو بن قرظه انصاري» را به سوي ابن سعد فرستاد تا جلسه اي را بين دو سپاه ترتيب بدهد، او در اين امر موفق شد و قرار بر اين شد كه از هر طرف بيست سوار از سپاه به در آيند و در نزديكي خيمه محل مشورت، بيست سوار به هم نزديك شوند و سپس به امر امام بايستند. امام خود به همراهي عباس و علي اكبر عليهماالسلام وارد خيمه شدند و «ابن سعد» و فرزندش «خفض» و غلامش نيز به آنجا آمدند. [1] امام به ابن سعد فرمود: «اي ابن سعد آيا با من مي جنگي؟ آيا از خدا - آن كس كه بازگشت تو به سوي اوست - نمي ترسي؟... پس من پسر آن كسي هستم كه تو خود مي داني. آيا نمي خواهي با من باشي و اينها را رها كني؟


اين كار به خداي تعالي نزديك تر است» عمر سعد گفت: «مي ترسم كه خانه ام را خراب كنند» امام فرمود: «من آن را براي تو از نو بنا مي كنم» عمر گفت: «مي ترسم دارايي ام را ببرند» امام فرمود: «من بهتر از آن را از مالي كه در حجاز دارم مي پردازم» [2] در نقل ديگري آمده است كه امام به او فرمود: «من بغيبغه را به تو مي دهم» بغيبغه قناتي سرشار بود كه نخلستاني بزرگ و مزرعه اي سرسبز در اطراف داشت. معاويه يك ميليون دينار قصد خريد آن را داشت و امام نپذيرفت [3] و اميرمؤمنان عليه السلام خود آن را حفر فرموده و وقف كرده بود، به گونه اي كه تنها اجازه فروش آن را در اين زمان امام حسين عليه السلام داشته باشد.

ابن سعد گفت: من در كوفه زن و فرزند دارم مي ترسم ابن زياد آنها را بكشد» هنگامي كه امام حسين عليه السلام از او مأيوس شد، از جاي برخاست و فرمود: «تو را چه مي شود؟ به زودي خداوند تو را در بسترت ذبح خواهد كرد، و روزي كه محشور شوي خداوند تو را نبخشد.

به خدا قسم، اميدوارم از گندم عراق جز اندكي نخوري». ابن سعد كه بيانات امام را به مسخره گرفته بود، گفت: «به جوي آن بسنده خواهم كرد». [4] .

درسي كه مي توان گرفت: گاه انسان هاي نابخرد حقايق عالم را به مسخره مي گيرند؛ اما به واقع، انسان اختيار همه چيز را به دست ندارد. برخي چيزها تنها لحظاتي از عمر در اختيار انسان است. شگفت اين كه تمام وعده هاي امام حسين عليه السلام درباره ابن سعد تحقق يافت؛ او در بستر خود، در زماني نه چندان دور، به امر مختار ذبح شد. از گندم عراق نخورده بود كه به سزاي كردارش رسيد و عقوبت آن جهاني به همراه دوري از رحمت الهي شامل حالش شد؛ اما نكته ديگر، اتمام حجت سيدالشهداء عليه السلام است. او پيش از درگيري به مذاكره اقدام فرمود. ناگفته نماند كه وقتي درگيري بين دو سپاه به راه افتاد، ديگر جاي


مذاكره باقي نمي ماند. اين روزها كه برخي نداي مذاكره با آمريكا سرمي دهند، بايد بدانند كه اين شيطان بزرگ، دست خود را تا مرفق به خون جوانان اين مرزوبوم آلوده كرده است؛ جواناني كه خود را به حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف تقديم كرده اند. امريكا هرگز نمي تواند از عهده پاسخگويي آنان برآيد. بنابراين، زمان مذاكره گذشته است.


پاورقي

[1] مقتل الحسين مقرم، ص 248.

[2] ر ک: تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 413.

[3] مقتل الحسين مقرم، ص 248.

[4] مقتل الحسين مقرم، ص 984؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 1، ص 245.