بازگشت

آمادگي زهيربراي جهاد


امام حسين با بيعت شكني مردم كوفه روبه رو شده بود. عزم بازگشت كرد تا از درگيري با سپاه بي شمار يزيد بپرهيزد. رو به حر بن يزيد رياحي كه از فرماندهان سپاه ابن سعد بود كرد و فرمود: «دعنا ننزل في هذه القرية؛ بگذار به اين دهكده فرود آييم». مرادشان «نينوا»، «غاضريات» يا «شفيه» بود. اما حر پيشنهاد امام را نپذيرفت. [1] .

زهير به امام عرض كرد: «يابن رسول الله، ان قتال هولاء اهون علينا من قتال من ياتينا من بعدهم فلعمري لياتينا ما لا قبل لنا به؛ اي پسر پيامبر خدا، جنگيدن با اين گروه، بر ما آسان تر از آن سپاه بيكراني است كه بعد از اين بر ما فرود خواهد آمد. به جانم قسم سپاهي در برابر ما فرود خواهد آمد كه بي كران است».

امام فرمود: «ما كنت لابدأهم بقتال؛ من هرگز شروع كننده نبرد با اينها نخواهم بود».

زهير راه ديگري را پيش نهاد و گفت: «سربنا الي هذه القرية حتي تنزلها فانها حصينة و هي علي شاطي ء الفرات؛ با ما حركت كن تا به سوي اين قريه حركت كنيم و در آن جا فرود آييم كه اين منزلگاه در نزديكي فرات و محل امني است؛» ]آنجا جاي مناسبي براي كارزار بود، بدين سبب كه درگيري دشمن با اصحاب حسين عليه السلام تنها از يك طرف امكان مي داشت[ امام فرمود: «نام آن چيست»؟ زهير پاسخ داد: «عقر» امام فرمود: «نعوذ بالله من العقر؛ از عقر به خدا پناه مي برم» سپس امام عليه السلام در همان منزل فرود آمدند. [2] .


درسي كه مي توان گرفت: روشن است كه زهير تلاش داشته در مشكلات امام را ياري رساند و به بهترين گونه به اهداف عالي خود دست يابد.


پاورقي

[1] اينجا حر نامه ابن‏زياد را دريافت کرده بود و در پاسخ گفت: «نه به خدا قسم قدرت (پذيرش اين پيشنهاد را) ندارم، چرا که ابن‏زياد جاسوس بر من نهاده است». ابصار العين، ص 163.

[2] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 409. ابصار العين، ص 163.