بازگشت

زهير و نخستين اعلان وفاداري


زهير به سپاه امام پيوسته بود. ابومخنف مي گويد: حر مي خواست هر كجا صلاح ديد امام و سپاهش را فرود آورد. او بين راه با امام برخورد كرده بود و امام سخن او را وقعي نمي نهاد و به حركت ادامه مي داد. تا اين كه به «ذوحسم» رسيدند. امام در جمع خطبه اي ايراد فرمود: «مي بينيد كه بر ما چه پيش آورده اند...» خطبه پايان يافت و زهير از جاي برخاست و به يارانش گفت: «آيا شما سخن مي گوييد يا اين كه من تكلم كنم»؟ گفتند: «تو بگو». پس حمد الهي گفت و درود بر او فرستاد و گفت: «قد سمعنا هداك الله يابن رسول الله مقاتلك، و الله لو كانت الدنيا لنا باقية، و كنا فيها مخلدين، الا ان فراقها في نصرك و مواساتك، لا ثرنا الخروج معك علي الاقامة فيها؛ [1] اي پسر رسول خدا، سخنان شما را شنيديم، خدايت هدايت كند؛ به خدا سوگند، اگر دنيا براي ما باقي باشد و ما در آن هميشگي باشيم و تنها جدايي از آن در ياري و همراهي شما باشد، قيام در ركاب شما را بر هميشه زيستن در آن ترجيح مي دهيم». پس از آن، امام در حق او دعا فرمود و از خداوند


برايش طلب خير كرد.

درسي كه مي توان گرفت: اين اولين خطبه اي است كه زهير در برابر امام خواند و هدف خود - پايمردي و ثبات قدمش - را بيان داشت. آري او حيات هميشگي داشتن را با حمايت از امام برابر نمي داند؛ بلكه حمايت از امام را مقامي بلندتر و رفيع تر مي داند.


پاورقي

[1] طبري، تاريخ، ج 3، ص 307 به نقل از سماوي، ابصار العين، ص 162.