بازگشت

دعوت زهير از خويشان


طبري مي گويد: پس از آن كه زهير به خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و عزم ياري او را داشت، به خيمه خود بازگشت و به ياران خود گفت هر كه از شما دوست دارد در ياري فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در آيد رخت بربندد وگرنه اين آخرين ديدار ماست. سپس او خاطره اي چنين بيان كرد: در غزوه «بحر» ]و بنا بر گفته طبري بلنجر [1] ]چون فاتح آن جنگ شديم و غنايم فراواني نصيب ما گشت، همه ما خوشحال و مسرور بوديم. هنگامي كه «سلمان فارسي» خشنودي ما را ديد گفت: «آيا شما به فتح و غنايمي كه خداوند نصيب


شما كرده اين گونه خوشحالي مي كنيد؟ [2] اگر شما سيد شباب جوانان آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم را درك كرديد، براي جهاد در ركاب او بايد بيشتر شادمان باشيد؛ چرا كه بهره هاي بيشتري به دست خواهيد آورد. [3] پس من با شما وداع مي كنم و شما را به خدا مي سپارم». [4] .

درسي كه مي توان گرفت: دعوت زهير بي نتيجه نبود. پسر عمويش، «سلمان بن مضارب» و غلام او به امام پيوستند. مسلمان نبايد از ارشاد و دعوت ديگران به حق دريغ كند، و هماره بايد بكوشد بر حاميان حق بيفزايد.


پاورقي

[1] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 396. بلنجر از شهرهاي ترکستان امروزي و بلاد روم قديم است. (ابصار العين، ص 162).

[2] الارشاد، ج 2، ص 73.

[3] اذا ادرکتم سيد شباب آل محمد فکونوا اشد فرحا بقتالکم معه بما اصبتم اليوم من الغنانم. ابصار العين، ص 162.

[4] الارشاد، ج 2، ص 73؛ الکامل في التاريخ، ج 2، ص 277؛ تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 397.