بازگشت

مراقبت ابوثمامه از امام


عمر بن سعد هنگامي كه همراه چهار هزار نفر وارد كربلا شد، مي پنداشت كه خواهد توانست امام را به صلح وادارد و در ضمن به ملك ري كه شديدا به آن اشتياق داشت - بدون درگيري با امام - دست يابد. از اين رهگذر هم دنياي خود را آباد و هم آخرت خود را تأمين كند.

وي باور نداشت كه امام زير بار ظلم نخواهد رفت و او يا بايد از رياست بگذرد يا اين كه با امام پيكار كند. او از «غزرة بن قيس» خواست كه برود و با امام مذاكره كند. «عزره» از قبول اين كار سر باز زد، زيرا خود از كساني بود كه حضرت را به كوفه دعوت كرده بود.

ديگران هم اصرار كردند، اما او حيا مي كرد. «كثير بن عبدالله شعبي» كه شخصي گستاخ بود


از جاي برخاست و گفت: «من اين كار را خواهم كرد و اگر شما بخواهيد حاضرم كه او را ترور كنم» ابن سعد گفت: «نه، اما از او بپرس كه چه چيز باعث شده به اينجا بيايد» كثير به سمن حسين عليه السلام آمد. همين كه قدري نزديك شد، ابوثمامه به خدمت امام آمد و گفت: «اصلحك الله اباعبدالله، قد جاءك شر اهل الارض و اجرئهم علي دم وافتكهم؛ اي اباعبدالله! خداوند امور شما را اصلاح فرمايد، بدترين و گستاخ ترين شخص اهل زمين به سمت شما مي آيد. او اهل ترور است!» سپس ابوثامه خود در برابر كثير ايستاد و گفت: «شمشيرت را به زمين بگذار» كثير گفت: «نه به خدا، كه اين بزرگواري نيست. من فقط پيام آورم، پس اگر به من گوش بدهيد، من آن پيامي را كه آورده ام به شما خواهم رسانيد، و اگر سر باز زنيد من برمي گردم». ابوثمامه گفت: «البته من دسته شمشيرت را خواهم گرفت، پس بگو آن چه مي خواهي» كثير گفت: «نه به خدا قسم، نبايد دست به شمشيرم بگذاري»، ابوثمامه گفت: «بگو بدانم براي چه آمده اي؟ تا من به جاي تو به او (امام حسين عليه السلام) برسانم. من نمي گذارم كه تو به (آن حضرت) نزديك شوي، تو فاجر هستي» پس از مشاجره لفظي، كثير به سوي عمر بن سعد بازگشت و او را از آن چه گذشته بود باخبر كرد، عمر سعد «قرة بن قيس تميمي حنظلي» را فرستاد و او با امام حسين عليه السلام گفت و گو كرد. حضرت در پاسخ او فرمودند: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند كه به سوي ما بيا، پس اگر آمدنم را ناخوش داريد بازمي گردم». [1] .

درسي كه مي توان گرفت: در روايت آمده است: «المومن كيس؛ مومن زيرك است». چگونگي برخورد ابوثمامه شايسته قدرداني است؛ او با هوش سرشارش، جان امام عليه السلام را از خطر نجات داد. اهل ايمان نبايد با تسامح و تساهل با مسائل رو به رو شوند. چنان كه در قرآن آمده است: (ودوا لو تدهن فيدهنون) [2] ؛ كفار دوست دارند كه روغن مالي


(مسامحه) كنيد و آنها نيز چنين كنند». غفلت، زيبنده مؤمن نيست.


پاورقي

[1] قال ابوعبدالله عليه‏السلام: ان اهل مصرکم کتبوا الي ان اقدم علينا فاما اذا کرهتموني انصرفت عنکم» تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 410-411؛ الارشاد، ج 2، ص 84-85.

[2] قلم، آيه 9.