بازگشت

خروج حر از كوفه


«شيخ ابن نما» گزارش كرد: هنگامي كه حر از قصر ابن زياد در كوفه خارج شد تا به استقبال امام بيايد، ندايي را شنيد كه از پشت سر مي گويد: «اي حر! تو را به بهشت بشارت باد» او به پشت سر نگريست و كسي را نديد با خود گفت: «به خدا قسم، اين بشارت نيست در حالي كه من اسير به جنگ حسين هستم». او پيوسته اين خاطره را در ذهن داشت تا هنگامي كه خدمت امام رسيد و آن داستان را بازگو كرد. امام به او فرمودند: «تو به واقع به پاداش و نيكي راه يافته اي». [1] .


امام در يكي از خطابه هاي كوتاه خود اين گونه حر را آگاه كرد: «الا حر يدع هذه الماظة من دنياكم...؛ آيا آزادمردي نيست كه واگذارد اين ريزه ي غذاي داخل دهان را (ته مانده منافع دنيا را كه شبيه به ريزه ي غذاي دهان است) براي ها آن؟» [2] شايد اين سخن حسين عليه السلام بود كه انقلاب و طوفان ظلمت براندازي را در افكار و انديشه حر به پا ساخت.


پاورقي

[1] روي الشيخ ابن‏نما: ان الحر اخرجه ابن‏زياد الي الحسين و خرج من القصر نودي من خلفه ابشر يا حر بالجنة. قال: فالتفت فلم ير احدا، فقال في نفسه، و الله، هذه بشارة و انا اسير الي حرب الحسين، و ما کان يحدث نفسه في الجنة، فلما صار مع الحسين قص عليه الخبر، فقال له الحسين: «لقد اصبت اجرا و خيرا». مثير الاحزان، ص 59 و 60.

[2] تحف العقول، ص 292؛ الانوار البيهة، ص 101. ترجمه از کتاب المنجد، ترجمه محمد بندرريگي، ج 2، ص 1712.