بازگشت

وهب بن عبدالله بن عمير حباب الكلبي


«وهب» فرزند «عبدالله بن عمير» از قبيله «بني كلاب» است. او همراه مادر و همسرش در لشكر امام حضور داشت. از آنجايي كه مادرش (ام وهب) او را به جهاد و حمايت از امام و اهداف آن حضرت تشويق كرده بود، رو به ميدان اسب راند. او پس از مبارزه دليرانه، تعدادي از دشمنان را به خاك و خون كشيد و سپس به خيمه گاه، براي ديدار دوباره مادر و همسرش بازگشت. هنگام ملاقات به مادر گفت: «آيا شما از من راضي و خشنود شديد؟» مادر پاسخ داد: «از تو راضي نخواهم شد تا اين كه در پيش روي امام حسين عليه السلام شهيد شوي» [1] همسر او چون كلام مادر شوهر خود را بشنيد به وهب گفت: «تو را به خدا سوگند مرا بي شوهر مكن و مپسند كه بر مصيبت تو گرفتار آيم» مادر گفت: «اي عزيزم! سخن همسرت را دور انداز و به ميدان برو و در ياري امام حسين عليه السلام تا مرز شهادت بشتاب تا در روز رستاخيز به شفاعت جدش نائل شوي» [2] .

پس از اين گفت و گوي كوتاه، وهب بار ديگر به سپاه دشمن روآورد و اين رجز را سر داد.



«اني زعيم لك ام وهب

بالطعن فبهم تارة و الضرب



ضرب غلام مؤمن بالرب

حتي يذيق القوم مر الحرب؛




اي مادر وهب! من خود ضامنم كه با ته نيزه و شمشيرگاه ضربه بزنم؛ آن هم ضربت زدن نوجوان مؤمن در راه پروردگار تا به اين گروه تلخي جنگ را بچشاند». وهب در ستيزي دوباره نوزده سواره و دوازده پياده دشمن را از پاي درآورد، تا اين كه دو دستش در راه احياي دين خدا قطع شد. [3] .



پاورقي

[1] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 101؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 12-13.

[2] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 12-13.

[3] منتهي الامال، ج 1، صص 663-662.