بازگشت

قادسيه


چشمه اي در نزديكي كوفه است. «حصين بن نمير» به دستور ابن زياد سواراني را از «قاديسه» تا «خفان» گمارده بود و از آنجا تا «قطقطانه» را از نيروهاي خود پوشش داده بود. هنگامي كه سفير امام، «قيس بن مسهر»، قصد ورود به كوفه داشت، سربازان «ابن نمير» او را دستگير كردند، ولي قيس نامه امام را پاره كرده بود تا نوشته امام مكتوم بماند.

وقتي او را نزد «ابن زياد» بردند و او پرسيد: «چرا چنين كردي؟» گفت: «تا تو نداني امام چه نوشته است». «ابن زياد» اصرار داشت بداند نوشته امام چه بوده است؛ اما نتوانست از «قيس» اطلاعي بگيرد. بنابراين از «قيس» درخواست كرد تا بر منبر رود و به امام حسين، پدر، و برادرش عليهم السلام توهين كند. او را تهديد كرد كه اگر چنين نكند، تكه تكه اش خواهد كرد. «قيس» برفراز منبر رفت و در برابر جمع، سپاس خداوند گفت و بر پيامبر درود فرستاد و از درگاه خداوند براي اميرالمومنين عليه السلام و حسن عليه السلام و حسين عليه السلام طلب رحمت كرد و دنبال آن عبيدالله بن زياد، پدرش، و بني اميه را لعنت گفت. پس از آن گفت: «اي مردم، من فرستاده حسين بر شما هستم. من از او در فلان موضع جدا شده ام. پس او را اجابت كنيد». «ابن زياد» دستور داد كه او را از بالاي قصر به پايين پرتاب كنند. پس از آن استخوانهاي او شكست و جان داد. [1] سلام و رضوان خداوند بر او باد.


پاورقي

[1] مقتل الحسين مقرم، ص 220.