بازگشت

اسلام و خرافه شكني


اعتقاد شخص يا جامعه برآيند جهان بيني او است. بدين سبب اگر بينش و روشي خرافه گونه بر افكار استوار شود، بي ترديد جهل و بي خردي سراسر حيات فكري انسان را پر خواهد كرد. بزرگان اقوام و قبايل عرب پيش از اسلام از اين بيماري مزمن رنج مي بردند. عرب از اسلام، بيمارگونه از خرافات در ساختار زندگي فردي و اجتماعي رنج مي برد.

قرآن شريف كه همه را به تفكر و انديشه فرامي خوانده به روشني از اين خرافات پرده برداشته و خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله را به عرب جاهلي اين گونه بيان كرده است: (و يضع عنهم


اصرهم و الأغلال التي كانت عليهم) [1] ؛ پيامبر همه زنجريهايي را كه با آن (خرافات و سنتهاي غلط جاهلي) عقل و تفكر بشري را پايبند خود ساخته بودند از دست و پاي انسانيت گسسته و پاره ساخت». پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز فرمود: «من آمده ام تا قدرت فكري بشر را تقويت كنم، و با هر گونه خرافات، گر چه در پيشبرد هدفم مؤثر باشد، سرسختانه مبارزه نمايم».

رفتار رسول گرامي اسلام را، بيان او، و آيات قرآن تأييد مي كرد. در تاريخ ثبت است كه در گذشت ابراهيم - فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله - در سن هفت سالگي با خسوف خورشيد مقارن شد. برخي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله پنداشتند كه از اين مصيبت خورشيد گرفت. رسول خدا صلي الله عليه و آله با شنيدن اين مطلب برفراز منبر رفته، فرمود: «آفتاب و ماه دو نشانه بزرگ از قدرت بي پايان الهي هستند كه سر به فرمان او (خدا) دارند، آنها هرگز براي مرگ و زندگي كسي رخ نمي گيرند، هر گاه ماه يا خورشيد گرفت، نماز آيات بخوانيد». در اين لحظه آن حضرت از منبر پايين آمد و با مردم نماز آيات گزارد. [2] .

نمونه ديگر از مخالفت بارز پيامبر با خرافات را مي توان در سن چهار سالگي آن حضرت مشاهده كرد. «حليمه سعديه» مهره اي يماني بر گردن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم انداخت تا از آزار جنيان در امان باشد، محمد صلي الله عليه و آله و سلم به حليمه فرمود: «مهلا يا اماه، فان معي من يخفظني [3] ؛ اي مادر، رها كن، آنكه مرا حفظ مي كند همراه من است».

پيامبر «معاذ بن جبل» را براي تبليغ به يمن اعزام كرد و اين گونه او را سفارش فرمود: «و امت امر الجاهلية الا ما سنه الاسلام، و اظهر امر الاسلام كله، صغيرة و كبيرة [4] ؛ دستورهاي جاهليت را بميران، مگر آن چه اسلام خود سنت و روش قرار داده است. امر


اسلام را آشكار ساز، خواه آن امر كوچك يا بزرگ باشد.» آن حضرت در سرزمين منا، و آخرين حج خود فرمود: «كل ماثرة في الجاهلية، تحت قدمي [5] ؛ هر اثر بازمانده از دوران جاهليت زير دوپاي من است». آري، آن بزرگوار هر گونه مراسم، عقايد و عوامل افتخار موهوم در دوران جاهليت را زير پاي خود دانسته تا بي ارزش بودن آن را آشكار سازد.


پاورقي

[1] اعراف، آيه 157.

[2] بحار الانوار، ج 22، ص 155.

[3] بحار الانوار، ج 15، ص 392.

[4] تحف العقول، ص 19.

[5] السيرة النبوية، ج 2، ص 412.