بازگشت

فداكاري ياران امام حسين


اصحاب و ياران امام حسين عليه السلام آن قدر عاشق و دلباخته ي امام عليه السلام بودند و از بركت وجود نوراني امام عليه السلام آن قدر بهره بردند، كه زبان حالشان اين چنين بود:



گفت ياران كاي حياتت جان ما

دردهاي عشق تو درمان ما



كاش ما را صدا هزاران جان بدي

تا نثار جلوه ي جانان بدي



در به روي ما مبند اي شهريار!

خلوت از اغيار بايد ني ز يار



«مولوي»

امام حسين عليه السلام در شأن آن ها فرمود: اصحابي باوفاتر از اصحاب خود نديدم. در شب عاشورا حضرت زينب عليهاالسلام بيش از همه نگران فردا بود، وقتي از برادرش مي پرسد: آيا يارانت را آزموده اي؟ مبادا در موقع سختي شما را تنها بگذارند؟ امام عليه السلام در وصف آنان مي فرمايد:

و الله! لقد بلوتهم فما وجدت فيهم الا الأشوس الأقعس، يستأنسون بالمنية دوني استيناس الطفل الي محالب أمة؛ [1] .

به خدا سوگند! آري، آن ها را آزموده ام ونيافتم آنان را مگر دلاور و غرنده و باصلابت و استوار. اشتياق آنان به كشته شدن در پيش روي من، مانند اشتياق طفل شيرخوار است، به پستان مادرش.

شيرمرداني كربلايي، كانون ايمان بودند و دل و جانشان پر از عشق به خداوند بود، لذا ترس در قاموسشان بي معنا بود و آن چه از آن ها در صحنه ي عاشوار ديده شد چيزي جز فداكاري و ايثار و وفا و شجاعت... نبود، كه ريشه ي تمام اين خصلت ها، ايمان راستين آنان به خداوند بود. همه ي ياران امام حسين عليه السلام در حال تهاجم كشته شدند و تا مي توانستند تعداد زيادي از دشمنان را كشتند و خود به مقام شهادت رسيدند. رجز كربلايي ها و ياران حضرت عليه السلام، هم نشانه ي هدف داري و هم نشانه ي شجاعت و شهامت آنان است.

به مردي كه در واقعه ي كربلا به همراه عمر سعد بود گفته شد: واي بر تو! اشتباه كردي، آيا فرزند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را كشتي؟ آن مرد پاسخ داد، حرف نزن! اگر تو هم آن جا بودي و مي ديدي آن چه ما ديده ايم هر آن چه را ما انجام داده ايم مرتكب مي شدي. آنان به گونه اي بر ما يورش مي آوردند و حمله ور مي شدند كه دست ها را وقتي به قبضه ي شمشير مي كردند چوش شير ژيان، از چپ و راست ما را درو مي كردند و با سواران و سپاهان، ما را درهم مي شكستند و خود را به كام مرگ مي افكندند، آن ها نه امان مي پذيرفتند و نه به مال، رغبتي نشان مي دادند.

شعار آن ها اين بود: يا مرگ يا تسلط بر حكومت. و هيچ چيزي نمي توانست ميان آن ها و گودال هاي مرگ و يا تسلط بر حكومت فاصله اندازد. اگر ساعتي آن ها را رها


مي كرديم و اندكي با آن ها مدارا مي نموديم، همه ي سپاهيان ما را نابود مي كردند. در يك چنين گيرودار توان فرسايي چه مي توانستيم بكنيم؟

آن چه از اين سخن مورد نظر است، توصيف شجاعت ياران امام حسين عليه السلام است از زبان دشمن، نه تأييد منطق نادرست دشمن، چون مقابله با امام حسين عليه السلام و يارانش راه درست نبود، بلكه صراحت مستقيم، راه امام حسين عليه السلام بود و بايد آنان، پس از آن كه با بيانات آشكار آن حضرت حقانيت او را دريافتند اين صراط را طي مي كردند تا گرفتار قهر الهي نشوند.


پاورقي

[1] مقرم، مقتل الحسين عليه‏السلام، ص 219.