بازگشت

تسليم و رضا


مقام رضا از والاترين مراتب بندگي در برابر خداوند است؛ يعني راضي بودن به رضاي الهي و رضاي خلق را در رضاي خالق فدا كردن. اين حالت معنوي، هم به انسان صبر و اطمينان خاطر مي دهد، روحيه ي مقاومت را در او مي افزايد و هم نشانه ي كمال ايمان و توحيد است.

نزديكان امام حسين عليه السلام، از آغاز نهضت تا روز عاشورا، مي خواستند كه مانع حركت امام عليه السلام باشند، چون اين حركت را فاجعه اي غمبار و جبران ناپذير مي دانستند و شهادت آن حضرت عليه السلام و يارانش را پيش بيني مي كردند.

بارها نيز خود آن حضرت چنين آينده اي را متذكر شده بود؛ از آن جمله آن گاه كه ام سلمه به آن حضرت گفت: لا تحزني بخروجك الي العراق؛ مرا با حركت خود به سوي


عراق غمناك نگران.

امام عليه السلام در پاسخ مي فرمايد: يا أماه! و أنا أعلم أني مقتول مذبوح ظلما؛ [1] مادر! خود بهتر مي دانم كه به ستم كشته خواهم شد و سر از تنم جدا خواهد گرديد. حتي جزئيات شهادت را نيز پيش بيني مي كرد و مي فرمود: كأني بأوصالي يتقطعها ذئاب (عسلان) الفلوات بين النواويس و كربلا، فيملأن مني أكراشا جوفا و أجربة سغبا لا محيص عن يوم خط بالقلم رضي الله رضانا أهل البيت؛ [2] گويا با ديدگان خويش مي نگرم كه درندگان بيابان بين سرزمين نواويس و كربلا اعضاي پيكرم را قطعه قطعه و شكم هاي گرسنه خود را سير و انبان هاي تهي شان را پر مي كنند...؛ بر آن چه خدا خشنود و راضي گردد ما خاندان وحي و رسالت، خشنود خواهيم بود.

همان گونه كه ملاحظه مي شود، امام عليه السلام نه تنها از شهادت، بلكه از جزئيات شهادتشان نيز سخن به ميان آورد و از چنين وظيفه ي پرمخاطره اي با تمام پيامدهايش استقبال كرد و با تعبير «رضا الله رضانا أهل البيت» به بالاترين درجه ي رضا و تسليم در برابر حق، تن داد، و در ضمن اين خطبه، كه در آن اشتياق خويش را به شهادت و افتخارآميز دانستن آن را بيان فرمود: «خط الموت» [3] با اين زمزمه ي نوراني، اظهار رضايت به پيشامدهاي وحشتناك و فاجعه آميز و غمبار مي كند.در سخن ديگري، به اراده ي خدا، چه پيروزي چه شهادت، ابراز رضايت مي كند و آن را خيري از جانب خدا مي داند:

أما و الله! اني لأرجو أن يكون خيرا ما أراد الله بنا، قتلنا أم ظفرنا؛ [4] .

اميدوارم آن چه خدا براي ما خواسته است، خيري باشد، چه كشته شويم، چه پيروز.


اين همان راضي بودن به رضاي الهي است؛ (رضي الله عنهم و رضوا عنه). [5] .



يكي درد و يكي درمان پسندد

يكي وصل و يكي هجران پسندد



من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آن چه را جانان پسندد



و در زيارت نامه ي آن حضرت عليه السلام مي خوانيم:

السلام عليك... يا من رضاه من رضي الرحمن و سخطه من سخط الرحمن؛ [6] .

سلام بر تو! اي كسي كه رضا و خشنودي تو از خوشنودي خداي رحمان است و سخط و غضب تو از غضب و خشم خداي مهربان است.

هم چنين امام حسين عليه السلام در وداع آخر روز عاشورا، اهل بيت و خواهر خود را به رضا به قضاي الهي و تسليم در برابر تقدير الهي دعوت فرمود و به دخترش سكينه عليهاالسلام فرمود:

فاصبري علي قضاء الله، لا تشتكي؛ فان الدنيا فانية و الآخرة باقية؛ [7] .

بر قضاي الهي صبور باش و زبان بر شكايت مگشاي، دنيا فاني است و آخرت باقي. در روايت ديگري آمده است كه به آنان چنين توصيه فرمود:

استعدوا للبلاء... و يعوضكم الله عن هذه البلية أنواع النعم و الكرامة، فلا تشكوا و لا تقولوا بألسنتكم، ينقص قدركم؛ [8] .

آماده بلا باشيد...، خداوند در عوض اين بلا، به شما انواع نعمت ها و كرامت ها را مي بخشد. پس شكايت نكنيد و با زبانتان چيزي نگوييد كه قدر و ارزش شما را كم كند.

در آخرين لحظه ها هم كه در قتلگاه، مجروح بر زمين افتاده بود مناجاتي با خداي


خويش داشت كه نشانه ي همين رضا و تسليم و صبر در برابر اراده و قضاي الهي بود. از جمله قسمت هاي آن مناجات، اين است:

صبرا علي قضائك يا رب لا اله سواك! يا غياث المستغيثين! ما لي رب سواك و لا معبود غيرك، صبرا علي حكمك يا غياث من لا غياث له؛ [9] .

در مقابل قضا و قدر تو شكيبا هستم اي پروردگاري كه به جز تو خدايي نيست! اي فريادرس دادخواهان! كه مرا جز تو پروردگاري و معبودي نيست، بر حكم و تقدير تو صابر و شكيبا هستم، اي فريادرس آن كه فريادرسي ندارد!

اين روح تسليم و رضاي امام حسين عليه السلام در برابر پروردگار، كه در آن قطعه قطعه شدن و پايمال شدن پيكر پاكش را مي بيند، تنها براي خدا و براي بقاي ارزش هاي الهي و نابودي بدعت هاي جاهلي اموي است، از اين رو نه تنها لب به شكايت باز نمي كند، بلكه آن تعابير بلند و رضايت بخش را بر زبان مي آورد و همه ي اين ها بيانگر والاترين درجه ي رضا و تسليم آن حضرت است و قهرا خداوند به عمل و حالتي كه براساس وظيفه ي الهي و رضايت و تسليم در برابر ارادي او انجام پذيرد، عمر جاودان و ابدي مي بخشد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 331؛ سخنان حسين بن علي عليه‏السلام، ص 30.

[2] الملهوف، ص 126.

[3] محمد صادق نجمي، سخنان حسين بن علي عليه‏السلام از مدينه تا کربلا، ص 63.

[4] همان، ص 159.

[5] مائده (5) آيه‏ي 119؛ بينه (98) آيه‏ي 8.

[6] حاج شيخ عباس قمي قدس سره، مفاتيح الجنان، زيارت ششم امام حسين عليه‏السلام، ص 701.

[7] موسوعة کلمات الامام الحسين عليه‏السلام، ص 490.

[8] مقرم، مقتل الحسين، ص 276.

[9] سخنان حسين بن علي عليه‏السلام، ص 342.