بازگشت

جامعيت عاشوراييان


جامعيت و فراگيري نهضت اباعبدالله الحسين عليه السلام مي تواند از جمله عوامل

و اسرار تداوم بخش مؤثر آن به شمار آيد. قيام جاودانه ي امام حسين عليه السلام و حادثه ي كربلا ابعاد مختلفي دارد كه هر بعدي از آن مي تواند براي ما درس آموز و الهام بخش باشد. حماسه و جوانمردي، تربيت، زندگي، اخلاق و معاشرت، معنويت و عرفان، وفا به بيعت، ولايت و رهبري، سياست و امور اجتماعي و... از جمله آن هاست. اشتباه است كه در نگرش به حادثه ي بزرگ عاشورا به بعدي از ابعاد مختلف آن توجه داشت و از ابعاد ديگر غفلت كرد. جلوه هاي مختلف ابعاد نهضت عاشورا به گونه اي به نمايش گذارده شده است كه به نهضت، فراگيري زماني بخشيده است كه در هر عصر و زماني، الگو و سرمشق قابل ارائه به حق جويان است. بر همين اساس، اين نهضت نمونه در هر عصر و زماني تمامي گروه ها را با هر بينش و گرايشي و مناسب با روحيه و سليقه شان، عاشق و شيفته ي خود نموده است. آنان كه معنويت گرا و عارف مسلكند بعد عرفاني نهضت عاشورا، آنان را مجذوب خود ساخته و آنان كه اهل حماسه و شور و فرياد عليه ظلم و ستمند، بعد حماسي


نهضت عاشورا چنين افرادي را به طرف خود كشانده است كه هر يك از دو بعد معنويت و حماسه ي نهضت امام حسين عليه السلام نمودهاي بارز و آشكاري دارد كه به زودي به آن ها خواهيم پرداخت. ويژگي جامعيت، خاص سيدالشهدا عليه السلام و ياران وي است؛ چون اغلب انسان ها چنانند كه اگر عرفان و سير و سلوك معنوي باشند، روح حماسه و مبارزه ندارند و اگر مبارز و حماسي و انقلابي باشند، از حالت هاي بالاي روحي و از عرفان و معنويت فاصله دارند؛ اما اولياي دين و پيامبران و امامان عليهم السلام هم اهل عرفانند، هم اهل سلاح، زاهدان شب و شيران روزند: زهاد بالليل و أسود بالنهار. اجتماع دو حالت عرفاني و حماسي در نهضت عاشورا، از درس هاي ويژه ي آن است. ياران آن حضرت عليه السلام نيز به پيروزي از امام حسين عليه السلام چنان دلاور و پرشور و انقلابي بودند كه در هر حمله تعدادي از افراد دشمن را مي كشتند و سپاه دشمن از هماوردي با آنان ناتوان بود و از جلو آنان مي گريختند. در كنار اين سلحشوري، آنان عارفاني به تمام معنا هم بودند كه بهشت را در چند قدمي خويش مي ديدند. شب عاشورا را با ذكر دعا و تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار سپري مي كردند و در بحبوحه ي جنگ، نماز را از ياد نمي بردند. ام المصائب، حضرت زينب عليهاالسلام، در طول اسارت، حتي نماز شب را ترك نكرد.امام حسين عليه السلام بينش ناب عرفاني را به ياران خويش يادآوري مي كردند. شب عاشورا در يكي از گفتگوهايي كه با اصحاب داشت، فرمودند: خداوند، در مقابل تحمل شدايد منزلگاه هاي والاي بهشت را به بندگانش مي بخشد. خداوند به من و اهل بيت من كرامت هايي عطا كرده كه با وجود آن ها، تحمل ناگواري ها بر ما آسان مي شود. شما نيز، سهمي از اين كرامت هاي الهي را داريد. بدانيد كه تلخ و شيرين دنيا خوابي بيش نيست و بيداري و هشياري واقعي در آخرت است؛ رستگار كسي است كه به رستگاري آخرت برسد و بدبخت كسي است كه در آخرت به شقاوت بيفتد. و اعلموا أن الدنيا حلوها و مرها حلم، و الانتباه في الآخرة،


و الفائز من فاز فيها، و الشقي من شقي فيها. [1] .

در صبح عاشورا نيز در خطبه اي كه براي اصحاب خويش ايراد كرد، آنان را به تقواي الهي و پرهيز از فريب دنيا فراخواند و اين كه همه رفتني اند و انبيا بيش از همه اهل رضا به قضا بوده اند و خدا، دنيا و مردم را براي فنا آفريده است، نعمت هايش همه نابودشدني و شادي هايش همه تلخ است، براي آخرت توشه ي تقوا برگيريد. [2] .

در كربلا، اصحاب آن حضرت عليه السلام چون مي بينند كه به زودي شهيد خواهند شد، از خوشحالي در پوست خود نمي گنجند. وقتي«حبيب بن مظاهر»شوخي مي كند و مي خندد؛«يزيد بن حصين»به او اعتراض مي كند كه اين چه وقت خنده است؟ حبيب باايماني بالا مي گويد: چه موقعيتي بهتر از حالا براي شادماني؟ جز اين نيست كه اين طاغيان بر ما بتازند و ما كشته و با حوريان بهشتي هم آغوش شويم. [3] .

چنين گفتگويي بين«برير»و«عبدالرحمان انصاري»نيز صورت مي گيرد. اين ايمان و عرفاني والاست كه اصحاب امام عليه السلام را در آستانه ي شهادت، اين گونه به شفقت و شادي مي كشاند. ياران شهادت طلب امام، مرگ را بازيچه گرفته بودند. اين اوج عرفان حماسي و حماسه ي عرفاني آنان بود و بي باكانه به ميدان مي شتافتند و از مرگ استقبال مي كردند. وقتي تلفات سپاه«عمر سعد»زياد شد،«عمرو بن حجاج»از سران سپاه عمر سعد بود ديد اگر اوضاع اين گونه ادامه يابد همه ي لشكريان كشته خواهند شد، از اين رو آنان را از مبارزه تن به تن با ياران امام منع كرد و در خطاب به سپاه كوفه فرياد زد: اي بي خردان! مي دانيد با چه كساني مي جنگيد؟ شما با تك سواران و شهادت طلبان مي جنگيد كه مرگ را مي ميرانند، هر كس تن به تن با اينان


بجنگند كشته مي شود. اگر اين ها را سنگ باران نكنيد همه ي شما را خواهند كشت. عمر سعد سخن او را تصديق كرد و سپاه را از جنگ تن به تن با امام عليه السلام نهي كرد. [4] ياران امام، از يك سو شجاع و رزمنده بودند، و از سويي اهل عبادت، دعا، تهجد و تلاوت... مثلا«عابس بن ابي شبيب شاكري»، كه از رجال برجسته ي شيعه و مردي دلير، سخنور، كوشا، شب زنده دار بود، در نهضت«مسلم بن عقيل»هم بسيار فعال بود و دلاوري هايش در عاشورا مشهور است، در عاشورا زره از تن بيرون آورد، كلاه خود از سر برداشت و با تيغ بر سپاه دشمن حمله كرد و آن قدر كشت كه به دستور عمر سعد او را سنگباران كردند. [5] .

آميختگي حماسه و عرفان را بايد از حسين عليه السلام و ياران او آموخت كه هر يك از اين دو بعد داراي مصاديق و نمودهاي آموزنده اي در نهضت عاشورايند و ما در ادامه ي اين بحث در دو بخش اين موارد را متذكر مي شويم: در بخش نخست به بعضي از جلوه هاي معنوي و عرفاني تحت عنوان:«جلوه هاي معنوي و عرفاني عاشوراييان»و در بخش ديگر به پاره اي از جلوه هاي حماسي و عملي حسين عليه السلام و يارانش تحت عنوان«جلوه هاي حماسي و عملي عاشوراييان»اشاره مي كنيم تا در سايه ي اين بحث، پيروان راستين امام حسين عليه السلام به همه ي ابعاد نهضت عاشورا توجه كنند و به ضرورت آميختگي حماسه و عرفان و مبارزه و معنويت پي ببرند و خود را متوجه تمامي ابعاد قيام عاشورا كنند تا چهره ي پرفروغ حماسه ي آموزنده ي كربلا را دچار تحريف نكنند.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 11، ص 150.

[2] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 418.

[3] حياة الامام الحسين عليه‏السلام، ج 3، ص 175.

[4] همان، ص 210.

[5] سفينة البحار، ج 2، ص 147.