بازگشت

شواهد حق محوري نهضت عاشورا


1. اباعبدالله الحسين عليه السلام پس از ورود به سرزمين كربلا، خطبه اي ايراد

مي فرمايند كه در بخشي از آن به برقراري حق در سايه ي نهضت خويش اشاره دارند، كه به آن مي پردازيم:...ألا ترون أن الحق لا يعمل به و أن الباطل لايتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا، فاني لا أري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما؛ [1] .

نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و نيكي ها چگونه دارد مهجور و ترك مي شوند؟ و نمي بينيد زشتي ها چگونه رايج شده است، حال در چنين محيط آلوده و ناپسندي، انسان مؤمن و شريف، شايسته است به سوي فيض ديدار پروردگارش بشتابد. من در چنين محيط ذلت باري مرگ را جز سعادت و خوش بختي و زندگي با اين ستمگران را جز رنج و نكبت نمي بينم.

2. آن حضرت در وصيت نامه ي ارزنده و آموزنده ي خود هنگام حركت از مدينه به سوي مكه، خطاب به«محمد حنفيه»مي فرمايند:... حسين عليه السلام گواهي مي دهد به توحيد و يگانگي خداوند و گواهي مي دهد كه براي خدا شريكي نيست و شهادت مي دهد كه محمد صلي الله عليه و آله بنده و فرستاده ي اوست و آيين حق، اسلام را از سوي خدا آورده است و شهادت مي دهد كه بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شك به وقوع خواهد پيوست و خداوند همه ي انسان ها را در چنين


روزي زنده خواهد نمود. امام عليه السلام پس از ابراز عقيده ي خويش درباره ي توحيد و نبوت و معاد، اهداف بلند و حق طلبانه ي خود را از اين سفر اين چنين بيان مي فرمايد: من نه از روي خودخواهي يا براي خوش گذراني و نه براي فساد و ستمگري از مدينه خارج مي شوم؛ بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح امور، دفع مفاسد جاري در بين امت و احياي سنت و قانون جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و راه و رسم پدرم علي بن ابي طالب عليه السلام است.پس هر كس اين حقيقت را از من بپذيرد راه خدا را پذيرفته است و هر كس رد كند من با صبر و استقامت راه خود را پيش خواهم گرفت تا خداوند در ميان من و اين افراد حكم كند كه او بهترين حاكم است. فمن قبلني بقبول الحق فالله أولي بالحق، و من رد علي هذا أصبر حتي يقضي الله بيني و بين القوم و هو خير الحاكمين. و هذه وصيتي اليك يا أخي، و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه أنيب؛ [2] .

اي برادر! اين است وصيت من به تو و توفيق از طرف خداست و بر او توكل مي كنم و بازگشتم به سوي اوست.

3. امام حسين عليه السلام در منزل«قصر بني مقاتل»و در پايان شب دستور داد تا مشك ها را پر از آب كردند و به سوي منزل بعدي حركت نمودند. به هنگامي كه قافله در حركت بود صداي امام عليه السلام به گوش رسيد كه كلمه ي استرجاع، يعني انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين، را بر زبان مي راند. حضرت علي اكبر عليه السلام، فرزندي كه بسيار مورد علاقه پدر عليه السلام بود، از انگيزه ي اين استرجاع پرسيد: يا أبتاه! لم استرجعت؟ امام عليه السلام فرمود: در عالم خواب، صداي هاتفي به گوشم رسيد كه گفت: القوم يسيرون و الموت تسيربهم؛ اين قافله در حركت و اين مرگ


است كه آنان را حركت مي دهد. براي من معلوم شد كه سرنوشت، مرگ است. حضرت علي اكبر عليه السلام فرمودند: أولسنا علي الحق؟ مگر نه اين است كه ما بر حقيم؟ امام عليه السلام فرمود: آري، به خدا سوگند كه ما جز به راه حق قدم برنمي داريم! علي اكبر عليه السلام فرمودند: اذا لا نبالي أن نموت محقين؛ اگر بناست در راه حق بميريم، ترس از مرگ نداريم. امام عليه السلام در اين هنگام او را دعاي خير كردند: جزاك الله من ولد؛ خداوند براي تو بهترين پاداش فرزندي را عنايت كند. [3] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 381.

[2] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188.

[3] تاريخ طبري، ج 7، ص 306؛ کامل ابن اثير، ج 3، ص 282؛ معالم المدرسين، ج 3، ص 92(با اندکي تفاوت).