بازگشت

حديث ام ايمن


از جمله احاديثي كه باصراحت، ابديت نهضت و نام امام حسين عليه السلام را به عنوان اراده ي الهي يادآور شده است، حديث معروف «ام ايمن» است كه به آن اشاره مي شود.

آن گاه كه در عصر روز يازدهم، اسرا را از كنار پيكرهاي غرقه به خون شهدا و بي سر امام حسين عليه السلام عبور دادند و چشم زين العابدين عليه السلام به آن منظره ي دلخراش افتاد آن چنان متأثر شد كه نزديك بود روح از بدنش پرواز كند. زينب عليهاالسلام آن بانوي شيرزن ميدان كربلا باشتاب خود را به پسر برادر رسانيد و با ارائه ي مفاد حديثي كه ام ايمن از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كرده بود و پدرش علي عليه السلام هم آن را تأييد كرده بود، موجب آرامش خاطر زين العابدين عليه السلام شد. كه بخش هايي از آن آورده مي شود:

فقالت: لا يجز عنك ما تري، فو الله ان ذلك لعهد من رسول الله صلي الله عليه و آله الي جدك و أبيك و عمك، و لقد أخذ الله ميثاق أناس من هذه الأمة لا تعرفهم فراعنة هذه الأرض، و هم معروفون في أهل السماوات انهم يجمعون هذه الأعضاء المتفرقة فيوارونها، و هذه الجسوم المضرحة و ينصبون لهذا الطف علما لقبر أبيك سيدالشهداء عليه السلام لا يدرس أثره، و لا يعفو رسمه، علي كرور الليالي و الأيام و ليجتهدن أئمة الكفر و أشياع الضلالة في محوه و تطميسه فلا يزداد أثره الا ظهورا و أمره الا علوا؛ [1] .


پسر برادرم! اين منظره هاي دلخراش شما را بي تاب نكند، پس به خداي سوگند! اين عهدي است از رسول الله صلي الله عليه و آله با جد و پدر و عمويت(سلام الله عليهم اجمعين)و هر آينه، خداوند را بر گروهي از اين امت ميثاقي است كه فرعونيان اين سرزمين آن ها را نشناسند و ستمگران زمين آن ها را نمي شناسند و(به نشاني اي كه از محبت ما در پيشاني دارند)نزد آسمانيان معروف باشند و پيش فرشتگان آسمان شناخته شده و آشنايند، آن ها اين بدن هاي پاره پاره را جمع مي كنند و دفن مي سازند. و بر اين سرزمين نشانه اي براي قبر سيدالشهداء عليه السلام نصب مي كنند كه اثر آن محو نخواهد شد و گذشت زمان آن را كهنه نخواهد ساخت. هر قدر جباران و پيروان ضلالت براي نابودي آن كوشش كنند بر عظمت و شوكت آن افزوده خواهد شد و خداوند تبارك و تعالي بر مقام آن بيفزايد. جالب توجه، آن كه، آن گاه كه زينب كبري عليهاالسلام از زبان جبرئيل خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله در مقام بيان آن عهد، در پاسخ به پسر برادرش برمي آيد چنين تعبير مي كند: ثم يبعث الله قوما من أمتك لا يعرفهم الكفار لم يشركوا في تلك الدماء بقول و لا فعل و لا نية، فيوارون أجسامهم و يقيمون رسما لقبر سيدالشهداء بتلك البطحاء يكون علما لأهل الحق و سببا للمؤمنين الي الفوز...؛ [2] .

سپس خداوند متعال گروهي از امت تو(پيامبر صلي الله عليه و آله)را برانگيزاند كه كافران و ستمگران، آنان را نشناسند و در ريختن خون هاي عاشوراييان هيچ نقشي نداشته اند تا اين اجساد پاك را دفن كنند و بر آن تربت نوراني علم و نشانه اي برپا دارند كه براي اهل حق، راهنما و براي اهل ايمان سبب رستگاري باشد. و سيجد أناس حقت عليهم من الله اللعنة و السخط أن يعفوا رسم ذلك القبر و يمحوا أثره، فلا يجعل الله تبارك و تعالي لهم الي ذلك سبيلا؛ [3] .


و باز چندي نگذرد مردماني ديگر پديد آيند كه مورد لعن و سخط الهي هستند كه اراده ي اطفا و خاموش ساختن اين نور الهي و علم هدايت بشري را دارند، تا از آن قبر اثري نماند، اما خداوند به آنان چنين فرصتي نمي دهد و مانع از رسيدن آنان به آرزوي باطلشان خواهد شد. زينب كبري عليهاالسلام براساس همين حديث محكم و باالهام از اين كلام تسلي بخش آسماني بود كه بار ديگر حقيقت انكارناپذير بقا و جاودانگي نهضت برادرش را با صراحت و شهامت تمام در مجلس يزيد ابراز داشت و فرمود: فكد كيدك واسع سعيك و ناصب جهدك فو الله! لاتمحوا [لا تمحون] ذكرنا، و لا تميت وحينا و لا تدحض عنك عارها و هل رأيك الا فند؛ [4] .

هر حيله اي كه مي خواهد به كار ببر و هر چه دلت مي خواهد كوشش كن، اما به خدا قسم! نخواهي توانست نام و محبوبيت و احترام ما را از بين ببري و نمي تواني وحي زنده ي خدا را، كه در خاندان ما پيدا شده، بميراني و اين ننگ هيچ گاه از تاريخ زندگي تو محو نخواهد گشت و اينك بنگر كه آيا اين تصميم تو چيزي جز سفاهت بود؟ همان گونه كه در بيان حديث ام ايمن ملاحظه مي شود، سخن از بعث الهي و اراده ي ربوبي در زنده نگه داشتن نام حسين عليه السلام مي باشد. شايد كلام تسلي بخش امام حسين عليه السلام خطاب به خواهرش زينب، كه در ذيل مي آوريم، نيز اشاره به همين لطف و اراده ي الهي در مورد جاودانگي نهضتش باشد: و اعلموا أن الله حاميكم و حافظكم و ينجيكم من شر الأعداء و يجعل عاقبة أمركم الي خير و يعذب عدوكم بأنواع العذاب و يعوضكم عن هذه البلية بأنواع النعم و الكرامة؛ [5] .


بدانيد خداوند شما را حفظ و حمايت مي كند و شما را از شر دشمنان نجات خواهد داد و سرانجام كار شما را نيك خواهد كرد. دشمنان شما را به اقسام عذاب ها گرفتار خواهد كرد و به شما عوض اين شدايد و بلايا انواعي از نعمت ها و كرامت ها خواهد داد.



دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت

آري آن جلوه كه فاني نشود، نور خداست



زنده را زنده نخوانند كه مرگ از پي اوست

بلكه زنده است شهيدي كه حياتش ز قفاست



تو در اول، سر و جان باختي اندر ره عشق

بهر لبيك ندايت، دو جهان پر ز نداست



رفت بر عرشه ي ني تا سرت اي عرش خدا!

كرسي و لوح و قلم، بهر عزاي تو به پاست



پرچم كفر نگون سلطنت كفر نگون

سلطنت، سلطنت توست كه پاينده لواست [6] .



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 28، ص 57.

[2] همان، ص 59 و 60.

[3] همان.

[4] ابن‏طاووس، الملهوف، ص 218؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 135.

[5] مقرم، مقتل الحسين، ص 276.

[6] فؤاد کرماني، شمع جمع، ص 189.