بازگشت

طرماح بن عدي طائي، ترجيح كار دنيا بر ياري امام


طرماح بن عدي طائي، فرستاده اميرمؤمنان علي (ع) به سوي معاويه، [1] در بين قبيله اش داراي جايگاه رفيع و شريفي بود. در ميانه راه كربلا، در منزلگاه «عذيب المجانات»، چهار سوار از كوفه به امام حسين (ع) پيوستند كه طرماح راهنما و يكي از آنان بود و چون حرّ قصد بازداشت آنها را كرد، امام (ع) اينان را ياران خود خواند و به شدت از آنها محافظت كرد. در همين منزلگاه، امام حسين (ع) براي آنكه از بيراهه به كوفه برود، كسي را مي خواست كه به راه آشنا باشد. طرماح اعلام آمادگي كرد و در جلو كاروان حسيني به راه افتاد و ضمن حركت، اشعاري را در منزلت شأن كاروانيان و پستي بني اميه و دشمنان امام حسين (ع) زمزمه مي كرد. [2] .

طرماح به امام عرض كرد: با شما ياران اندكي مي بينم و همين لشكريان حرّ در مبارزه با شما پيروزند و من يك روز پيش از آمدن از كوفه، مردم انبوهي را در بيرون شهر ديدم كه آماده جنگ با شما مي شدند و من تاكنون چنين لشكر عظيمي نديده بودم، تو را به خدا سوگند! تا مي تواني به آنان نزديك مشو. طرماح آنگاه از روي خيرخواهي پيشنهادي به امام داد كه : اگر مي خواهي كه در مأمني فرود آيي كه سنگر تو باشد تا تدبير كار خويش كني و تو را چاره كار معلوم گردد، با من بيا تا تو را در كوه اَجا فرود آورم، به خدا سوگند كه اين كوه سنگر ما بوده و هست و ما را از پادشاهان غسّان و حمير و نعمان بن منذر حفظ كرد و به خدا سوگند هيچ گاه تسليم نشديم و اين خواري را به خود نخريديم، قاصدي نزد قبيله طي در كوه «اجا» و «سلمي» بفرست. ده روز نگذرد كه قبيله طي سواره و پياده نزد تو آيند و تا هر زمان كه خواهي نزد ما باش و اگر خداي ناكرده اتفاقي رخ دهد، من با تو پيمان مي بندم كه ده هزار مرد طائي پيش روي تو شمشير زنند و تا زنده اند نگذارند دست هيچ كس به تو برسد. امام فرمود: خداوند تو و قبيله ات را جزاي خير دهد. ما و اين گروه - اصحاب حرّ - پيماني بسته ايم كه نمي توانم از آن باز گردم، معلوم نيست، عاقبت كار ما و آنها به كجا مي انجامد. [3] .

طرماح مي گويد: من با امام حسين (ع) وداع كردم و گفتم: خدا شر جن و انس را از تو دور گرداند، من براي كسان خويش از كوفه آذوقه آورده ام و نفقه آنها نزد من است، من مي روم و آذوقه آنها را مي رسانم و بعد به سوي تو باز مي گردم و اگر به تو برسم، البته تو را ياري خواهم كرد. امام فرمود: اگر قصد ياري داري، شتاب كن، خدا تو را ببخشايد. طرماح مي گويد: دانستم كه امام به ياري مردان محتاج است، نزد اهل خويش رفته و كار آنها را اصلاح نموده و وصيت كردم و در بازگشت شتاب كردم تا به عذيب المجانات رسيدم كه خبر كشته شدن امام حسين (ع) را به من دادند. مي بينيد كه طرماح نسبت به امام معرفت خوبي داشت و خيرخواه صادقي براي امام (ع) بود تا آنجا كه چند بار مورد دعاي آن حضرت واقع شد، امّا رساندن آذوقه به خانواده و ترجيح دادن آنان به ياري امام (ع) و اولويت بخشي آنان در رفع گرفتاريشان، او را از فيض ياري امام معصوم (ع) محروم كرد.


پاورقي

[1] الکامل، ابن اثير، ج‏4، ص‏50، دار صادر بيروت.

[2] نفس المهموم، محدث قمي، ص‏176، انتشارات علميه.

[3] الکامل، ج‏4، ص‏73.