بازگشت

خطبه حضرت زينب در كوفه


كوفه شهري است كه تا بيست سال قبل از شهادت امام حسين (ع)، مركز حكومت علي (ع) و مركز شيعيان بود. امّا كوفيان ، هم طالب زندگي مادي و ثروت و رياست بودند و هم خواهان آزادي از يوغ ستمگر. از طرفي امام را دعوت كردند و از سوي ديگر وعده خود را فراموش كردند و كمر به قتل او بستند. آنان گرفتار نوعي تضاد دروني بودند،پس بايد آنها را بيدار كرد و متوجه خطاهايشان ساخت . وظيفه اين بيدارسازي بر عهده زينب است . كوفيان زينب را مي شناختند، زينب شروع به سخن كرد و چنين فرمود:

«مردم كوفه ! مردم مكار خيانتكار! هرگز ديده هايتان از اشك تهي مباد! هرگز ناله هايتان از سينه بريده نگردد! شما آن زن را مي مانيد كه چون آنچه داشت ،مي رشت .(سپس ) به يك بار، رشته هاي خود را پاره مي كرد، نه پيمان شما را ارجي است و نه سوگند شما را اعتباري ! جز لاف ، جز خودستايي ، جز در عيان مانند كنيزكان ، تملق گفتن و در نهان ، با دشمنان ساختن ، چه داريد، شما گياه سبز وتر و تازه اي را مي مانيد كه بر توده سرگيني رسته باشد و مانند گنجي هستي كه گوري را بدان اندوده باشند، چه بد توشه اي براي آن جهان آماده كرديد؛ خشم خدا و عذاب دوزخ !آري ،به خدا گريه كنيد كه سزوار گريه هستيد!بيش بگرييد و كم بخنديد.

مي دانيد چه خوني را ريختيد؟ مي دانيد اين زنان و دختران كه بي پرده در كوچه و بازار آورديد، چه كساني هستند؟! مي دانيد جگر پيامبر خدا را پاره كرديد؟! چه كار زشت و احمقانه اي ؟! كاري كه زشتي آن سراسر جهان را پر كرده است .تعجب مي كنيد كه از آسمان قطره هاي خون بر زمين مي چكد! امّا بدانيد خواري عذاب رستاخيز، سخت ترخواهد بود، اگر خدا هم اكنون شما را به گناهي كه كرديد، نمي گيرد، آسوده نباشيد، خدا كيفر گناه را فوري نمي دهد، امّا خون مظلومان را هم بي كيفر نمي گذارد، خدا حساب همه چيز را دارد»

اين سخنان ، حال شنوندگان را دگرگون كرد و همه انگشت ندامت به دندان گزيدند.