بازگشت

پيام آوران كربلا


هر انقلاب و قيامي ، از دو بخش مهم تشكيل شده است : خون و پيام ؛ منظور ازخون ، همان مبارزه مسلحانه و كشته شدن در راه آرمان مقدس است و پيام ، همان ابلاغ ورساندن پيام انقلاب و بيان آرمانها و اهداف قيام است .

قيام امام حسين نيز از اين دو بخش تشكيل شده بود، تا عصر عاشورا بخش خون و شهادت و به رهبري حسين بن علي (ع) بود و بخش دوم از عصر عاشورا آغاز شد و پرچمدار آن امام سجاد و زينب كبري (س) بودند كه پيام انقلاب و شهادت امام را به اطلاع افكار عمومي رساندند و حكومت اموي را رسوا كردند.

با توجّه به تبليغات گسترده امويان كه از زمان معاويه به بعد بر عليه اهل بيت (به خصوص در شام ) به راه انداخته بودند،اگر بازماندگان حادثه كربلا به افشاگري و بيدارسازي مردم نمي پرداختند، دشمنان اسلام قيام امام را در طول تاريخ ، لوث مي كردندو چهره آن را وارونه جلوه مي دادند.

معاويه مردم شام را طوري پرورش داده بود كه فاقد بصيرت و آگاهي مذهبي باشند و در برابر اراده و خواست او تسليم شوند. او نه تنها از نظر سياسي ، مردم را تحت سيطره خود آورده بود، بلكه از نظر فكري ومذهبي ،آنان را گمراه كرده بود و آن چنان مردم را كر و كور كرده بود كه آنچه او به عنوان تعليمات ديني به آنان عرضه مي كرد، مردم آن را مي پذيرفتند و به سب و ناسزاگويي نسبت به علي (ع) مي پرداخت . حكومت اموي باتبليغات خود، خاندان پاك پيامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه مي دادند يزيد هم -همانطور كه قبلاً گفته شد - مذهب مشخصي نداشت و به اعمال خلاف اسلام ، آشكارامرتكب مي شد. امويان ، علاوه بر اين از جبر و جبرگرايي در توجيه اعمال خود به كارمي بردند و هر اتفاق و هر عمل را به خدا مستند مي كردند و تلقين مي كردند اگر مصلحت خدا نبود اين طور نمي شد، منطق جبرگرايي اين است كه آنچه هست همان هست كه بايد باشد و آنچه نيست ، همان است كه نبايد باشد.

آنان ، علاوه بر توجيه ديني و جبرگرايي ، از عنصر شعر هم بهره برداري مي كردند.معاويه از نفوذ فوق العاده شعراي معاصر خود، در افكار عمومي ، براي پيشبرد مطامع خود سود، مي جست .