بازگشت

اوضاع سياسي ، اجتماعي دوره امام حسين


در زمان امام حسين (ع) انحراف از اصول و موازين اسلام كه از سقيفه بني ساعده شروع شده بود و در زمان عثمان ،توسعه يافته ، به اوج خود رسيد، در آن زمان ، معاويه استاندار شام بود و به نام خليفه مسلمين ،سرنوشت و مقدرات كشور اسلامي را در دست گرفت و حكومت سلطنتي - استبدادي اموي را پايه گذاري كرد. سياست معاويه ، اعمال فشار سياسي و اقتصادي بر مسلمانان ، كشتار و قتل و شكنجه ، تحميل فقر و گرسنگي بود و از هرگونه جنبش و اعتراض و مخالفت ،جلوگيري مي كرد.

از طرف ديگر،با احياي سنت هاي جاهلي مانند تبعيض نژادي و رقابت بين قبايل آنها را به جان هم مي انداخت تا از اين طريق نيروهاي آنان را تضعيف كرده تا خطري براي حكومت او نباشد و هم چنين با جعل حديث ، تفسير و تأويل آيات قرآن به نفع خود و حكومتش مشروعيت مي بخشيد،در اثر اين سياست ، هويت جامعه اسلامي منسوخ و ارزشها دگرگون شد به طوري كه مسلمانان با آن كه مي دانستند بر طبق دستور اسلام نبايد زير سلطه حاكم ستمگر بروند،بر اثر ترس و ناآگاهي ،حتي از حاكم ستمگر،حمايت مي كردند و با او بيعت مي كردند و مسلمانان به افرادي ترسو، سازشكار و ظاهرساز،تبديل شده بودند.

در اين دوره ،جنبش و نهضتي در برابر حكومت ضد اسلامي معاويه ديده نمي شود،مردم كوركورانه مطيع و فرمانبر بر او بودند. اعتراض هاي پراكنده اي كه صورت مي گرفت (مثل مخالفت حجربن عدي و امثال آن ) زير فشار ستم معاويه در نطفه خفه مي شد.

مهم ترين مانعي كه باعث شد امام حسين (ع) در زمان حكومت معاويه قيام نكند،پيمان صلح امام حسن (ع) با معاويه بود. از جمله موضوع مهمي كه در صلح نامه تأكيد شده بود،اين بود كه معاويه فعلاً به حكومت خود ادامه دهد،امّا حق تعيين ولايت عهدي را ندارد و امر بايد به شوراي مسلمانان موكول شود.

اگر چه معاويه ، جامعه اسلامي را به انحراف كشيد وآن را به يك جامعه غير اسلامي تبديل كرد، ولي چون به نام دين و خليفه مسلمين حكومت مي كرد، نبايد اعمالي انجام دهد كه مردم آن را به عنوان مبارزه با اسلام تلقي كنند،بنابراين ،او به اعمال خود رنگ ديني مي داد تا با مقام خود سازگار باشد. او بدين وسيله از اوضاع و شرايط به خوبي بهره برداري مي كرد. از يك طرف ،خون خواهي عثمان را مطرح مي كرد و از طرف ديگر بعداز جريان حكميت و به واسطه صلح امام حسن (ع) و بيعت مردم با او،به حكومت خودمشروعيت بخشيد.اگر امام حسين (ع) در اين زمان مبارزه خود را به شكل قيام مسلحانه به راه مي انداخت ،از نظر مردم اين قيام يك اختلاف سياسي بر سر حكومت تلقي مي شد،بنابراين ، مبارزات خود را در اين دوره به صورت سخنراني ها و نامه هاي اعتراض آميز به معاويه و هم چنين سخنان كوبنده در ايام حج و.. اعلام مي كرد.

يكي از مواردي كه امام حسين (ع) آن را به شدّت مورد انتقاد قرار مي داد،موضوع ولايت عهدي يزيد بود. امام در طي سخناني چنين فرمودند:

«... تو اي معاويه ! در برتري و فضيلتي كه براي خود قايلي ، دچار لغزش و افراط شده اي و با تصاحب اموال ،عمومي مرتكب ظلم و اجحاف گشته اي . تو از پس دادن اموال مردم به صاحبانشان ،خودداري و بخل ورزيدي و آن قدر آزادانه به تاخت و تاز پرداختي كه ازحد خود تجاوز نمودي و چون حقوق حق داران را به آنان نپرداختي ،شيطان به بهره كامل و نصيب اعلاي خود (در اغواي تو) رسيد.

آنچه درباره كمالات يزيد و لياقت وي براي اداره امت اسلامي گفتي ،آن را فهميدم ؛تو يزيد را چنين توصيف كردي كه گويا شخصي را مي خواهي معرفي كني كه زندگي او براي مردم پوشيده است و يا از غايبي خبر مي دهي كه مردم او را نديده اند: و يا دراين مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آورده اي ! نه ، يزيد آن چنان كه بايد خود را نشان داده و باطن خود را آشكار ساخته است . يزيد را آن چنان كه هست معرفي كن ! يزيد جوان سگ باز و كبوترباز و بلهوسي است كه عمرش با ساز و آواز و خوش گذراني سپري مي شود،يزيد را اين گونه معرفي كن و اين تلاش هاي بي ثمر را فرو گذار! گناهاني كه تاكنون درباره اين امت بر دوش خود بار كرده اي بس است ، كاري نكن كه هنگام ملاقات پروردگار، بار گناهانت از اين سنگين تر باشد.

تو آن قدر به روش باطل و ستمگرانه خود ادامه دادي و با بي خردي ،مرتكب ظلم شدي كه كاسه صبر مردم را لبريز نمودي ،اينك ديگر ما بين مرگ و تو بيش از يك چشم بر هم زدن باقي نمانده است . بدان كه اعمال تو نزد پروردگار، محفوظ است و بايد روز رستاخيز پاسخگوي آنها باشي ...»

بدين ترتيب ،معاويه با تعيين پسرش يزيد به عنوان ولي عهد خود، قرارداد صلحنامه را نقض كرد. با شهادت امام حسن در سال 50 هجري ،شيعيان از امام حسين (ع) خواستند تا بر ضد معاويه قيام كند،امّا امام نپذيرفت زيرا فرمود: «ميان ما و معاويه ،عهد و پيماني است ،تا مدت آن به سر نيامده نمي توان آن را نقض كرد،ولي اگر معاويه بميرد،در اين باره تصميم خود را اعلام خواهم كرد».