بازگشت

چگونگي انتقال خلافت به امويان


فعاليت ها و تلاش هاي شبانه روزي بني اميه ، براي دست يابي به قدرت زماني آغاز شد كه خليفه اوّل و دوم ، يزيد بن ابوسفيان و برادرش معاويه بن ابي سفيان را به فرمان روايي شام منصوب كردند. در اين موقعيت عالي بود كه نفوذ بني اميه به تدريج و با نقشه قبلي در شهرها و قبيله ها افزايش يافت و زماني كه عثمان به خلافت رسيد، امويان در اوج كام يابي و پيروزي قرار گرفتند، زيرا عثمان يكي از سران اين حزب شمرده مي شد.روزي كه با عثمان بيعت شد ابوسفيان از همه شادمان تر بود. در آن روز ابوسفيان با لحني آرام از اطرافيان پرسيد، آيا كسي غير از آشنايان و موثقان در اين جا هست ؟ چون مطمئن گرديد، بيگانه اي در مجلس نيست ، گفت :

«يا بني امية تلقفوها تلقف الكرة اما والذي يحلف به ابوسفيان ما زلت ارجوها لكم و لتصيرن إلي صبيانكم وراثة ؛ اي بني اميه خلافت را چون گوي بازي دست به دست دهيد. من از ديرباز اميدوار بودم كه سرانجام خلافت به شما خواهد رسيد، اين خلافت درآينده حتي به فرزندان شما هم خواهد رسيد و موروثي خواهد شد».

پس از آن روز ابوسفيان از كنار قبر حمزه كه در جنگ احد شهيد شده بود، گذشت و گفت : برخيز و ببين آن چه كه بر سر آن با ما جنگيدي به دست ما افتاد.

خلافت عثمان را مي توان سر آغاز دولت اموي به حساب آورد چرا كه عثمان بني اميه را در واگذاري مقام ها و مناصب حكومتي بر ديگران مقدم مي داشت . مروان بن حكم ، وزير بزرگ خليفه ، عطاياي فراواني به امويان مي داد و ديگر مردم را از عطايا محروم كرد. معاويه در شام نيز به جذب دوستان و طرف داران حزب اموي و كمك به آنان كمر همت بست و روزي كه عثمان كشته شد، قدرت و اموال مسلمانان يكپارچه در اختيار امويان و دست پروردگان آنان قرار داشت . با شهادت علي بن ابي طالب نيز خلافت به طور كامل در اختيار معاويه قرار گرفت . هر چند برخي از اهل عراق و فارس با امام حسن (ع) بيعت كردند، ولي عدم ناپايداري و دورويي آنان امام را به صلح با معاويه كشاند و در اين مرحله بود كه شام مركز حكومت اسلام شد و معاويه اموي خليفه مسلمانان .