بازگشت

پيش بيني فتنه امويان


اين مطلب مسلم است كه توزيع قدرت و در اختيار گذاشتن مديريت جامعه ، به افراد ناصالح يكي از جدي ترين آسيب هايي است كه مي تواند هر نهضت عقيدتي و آرماني را با خطر بازگشت و ارتجاع روبه رو سازد. پيامبر اكرم (ص) كه پيام آور انقلاب تكاملي اسلام بود، به خوبي تهديدات را شناسايي و به مسلمانان گوشزد نموده بود.حضرت در زمان خود، حكم بن العاص را با فرزندش به طائف تبعيد كرد و آن دو تا زمان خليفه اوّل و دوّم همان جا به سر بردند.

ممنوع شدن تيره اموي در تصميم گيري ها بر مسلمانان صدر اسلام به خوبي روشن بود و به دليل پيشينه اي كه از اين خاندان داشتند، آنان را مورد تحقير قرار داده و در تصميم گيري ها شركت نمي دادند؛ زيرا مي دانستند كه اينان به ظاهر اسلام آوردند و در سختي هايي كه مسلمانان در آغاز دعوت اسلام متحمل شدند، نه تنها سهمي نداشتند بلكه سد راه نيز بودند.

علي (ع) نيز با روحيه اي كه از امويان سراغ داشت ، خطر و فعاليت هاي خزنده آنان را در مبارزه با اسلام به مسلمانان گوشزد فرمود:

1-«... ألا و إن أخوف الفتن عندي عليكم فتنة بني اُمية فإنها فتنة عمياء مظلمة ،عمت خطتها و خصت بليتها و اصاب البلاء من أبصر فيها و أخطاء البلاء من عمي عنها و أيم الله لتجدن بني امية لكم ارباب سوء بعدي كالناب الضروس تعذم بفيها و تخبط بيدها و تزبن برجلها و تمنع درها، لايزالون بكم حتي لا يتركوا منكم الا نافعا لهم أو غيرضائر بهم و لايزال بلاؤهم عنكم حتي لايكون انتصار احدكم منهم الا كانتصار العبد من ربه و الصاحب من مستصحبه ، ترد عليكم فتنتهم شوهاء مخشية و قطعا جاهلية ليس فيهامنار هدي و لا علم يُري ؛ آگاه باشيد ترسناك ترين فتنه ها بر شما به نظر من فتنه بني اميه است ، فتنه اي تاريك و ظلمت زا، سلطه آنان همه جا را فرا گيرد و بلا و سختي آن متوجه پرهيزكاران است هر كه در آن فتنه بينا باشد - با بني اميه مخالفت كند- بلا و سختي به اوروي آورد و هر كه نابينا باشد - مطيع آنان باشد- از بلا دور است . سوگند به خدا؛ بعد از من بني اميه براي شما زمام داراني بد خواهند بود، مانند شتر پير لگدانداز بد اخلاق - كه هنگام دوشيدن دوشنده را- به دهانش گاز مي گيرد و با دستانش بر سر او مي زند و باپاهايش لگد مي زند و از دوشيدن شير جلوگيري مي كند. همواره مراقب شما هستند تاكسي از شما باقي نماند مگر اين كه براي ايشان سود داشته يا ضرر نرساند و همواره مسلط اند، طوري كه انتقام گرفتن يكي از شما از آنان مانند انتقام گرفتن برده از مولا است و زير دست از بالا دست . فتنه و فساد ايشان بدمنظر، ترسناك و بلسان مردم جاهليت - توام با جنگ و غارت و چپاول و فساد- بر شما وارد مي گردد و نشاني از هدايت و رستگاري و راه يابي به حق در آن فتنه به چشم نمي خورد».

2- در سخني ديگر ضمن معرفي ستم كاري هاي بني اميه مي فرمايد:

«...و الله لايزالون حتي لا يدعوا لله محرماً إلا استحلوه و لا عقداً إلا حلوه و حتي لا يبقي بيت مدر و لا وبر إلا دخله ظلمهم و نبا به سوء رعيهم و حتي يقوم الباكيان يبكيان : باك يبكي لدينه و باك يبكي لدنياه ...؛ سوگند به خدا؛ بني اميه همواره ستم مي كنند تا اين كه هيچ حرام خدا را باقي نگذارند، مگر آن كه آن را حلال گردانند و عهد و پيماني را كه مي بندند به جور مي شكنند هيچ خيمه و خانه اي وجود ندارد كه ستمكاري بني اميه در آن راه نيابد در حكومت آنان دو دسته مي گريند: دسته اي براي دين خود كه آن را از دست داده اند و دسته اي براي دنياي خود كه به آن نرسيده اند».

در اين سخن ، امام (ع) حكومت اموي را حكومتي سركوب گر، ستم كار و اسلام ستيز معرفي مي كند.

3- حضرت هم چنين امويان را مركب هاي عصيان و باربران گناه مي داند:

«...انما هم مطايا الخطيئات و زوامل الاثام ...؛ آنان (امويان ) مركب هاي عصيان ونافرماني و شتران باركش گناهند».

4- در سخن ديگر آنان را پرچم گمراهي مي داند:

«...راية ضلال قد قامت علي قطبها و تفرقت بشعبها، تكيلكم بصاعها، و تخطبكم بباعها، قائدها خارج من الملة ، قائم علي الضلة ؛ پرچم گم راهي بر پايه هاي خود برافراشته و طرف داران آن فراوان گشته ، شما را با پيمانه خود مي سنجند و سركوب مي كنند. پرچم دارشان (معاويه ) از ملت اسلام خارج و بر راه گم راهي ايستاده است ».

5- معاويه در نامه اي به امام علي (ع) درخواست مي كند تا شام را در اختيار اوگذارد و ضمن آن مي گويد: «ما همگي فرزندان عبد منافيم ». امام در پاسخ مي فرمايد:بلي درست است ما فرزندان عبد منافيم ولي اميه مانند هاشم و حرب مانند عبدالمطلب و ابوسفيان چون ابوطالب و مهاجر مانند اسير رها شده و پاك زاده چون تبار آلوده و برحق چون اهل باطل و مؤمن با دغل پيشه هم سان نيست .

احساس خطر از سوي امويان حتي در ميان كساني كه قدرت و زمام داري مسلمانان را به امويان منتقل كردند، وجود داشت ، گويند عمر خليفه دوم كه معاويه را به شام گماشت از جانب وي و پدرش درباره مسلمانان نگران بود. روزي كه معاويه از عمر ولايت شام را گرفت ، مادرش به او گفت : «اين مرد ـ عمر ـ تورا شغلي داده است ، بكوش تا آن كني كه او مي خواهد نه آن كه خود مي خواهي ». و ابوسفيان نيز به او گفت : «مهاجران پيش از ما مسلمان شدند و ما پس از آنان به اين دين در آمديم و عقب مانديم . حالا مزد خود را مي گيرند. آنان رئيس اند و ما تابع ، به تو شغل مهمي داده اند، مواظب باش تا مخالف آنان نروي ، چه پايان كار را نمي داني !».