بازگشت

توجه به زرق و برق دنيا


تجمل گرايي از عواملي است كه در انحطاط مسلمانان موثر بوده است . ايجاد فاصله طبقاتي بين مردم از نكاتي است كه مورد غفلت مسلمانان و از مواردي است كه هشدارهاي رهبران ديني مورد بي مهري قرار گرفت .

البته اين نكته به معناي آن نيست كه حاكم اسلامي با فقر مبارزه نكند، او موظف است كه رفاه مردم و نيازهاي اوليه آنها را تأمين كند. اما در اصل رفاه و رفاه زدگي به معناي غلط آن مساوي با دوري از ارزش ها است . كدام مسلمان مرفه و بي درد را سراغ داريد كه پس از سونا و جكوزي و...به دفاع از دين و ديانت اقدام كند. سوق دادن مسلمانان به سمت رفاه زدگي از حربه هاي دشمن است .

در صدر اسلام افرادي به ظاهر اسلام آوردند، ولي به دنيا گرايش داشتند. منزلشان محلي براي تجمع نيروهاي ضد اسلامي شد، زيرا همين افراد مسلمان نما و تسبيح به دست ، وجود نيروهاي اصيل را مزاحم دنياطلبي خود مي دانستند و تكاثر آنان با روح عدالت خواهي ائمه (ع) منافات داشت .

لذا اين فاصله اي شد كه در بين مسلمانان افتاد، تا اين كه مترفان مسلمان در مقابل امام عصر خود جبهه گرفتند. كساني هم كه وامدار آنان بودند، به اجبار در صف آنان و در مقابل امام ايستادند و جنگيدند.

اشرافيت در كنار نبود تربيت ديني جامعه را تا به آن جا بالا برد كه شهر كوفه ناظر زناي «مغيرة بن شعبه » و مشروب خواري «وليد بن عقبه » دو فرماندار اين شهر شد.

ثروت صحابه در دوره عثمان فراوان بود. عثمان با ترتيب دادن زندگي اشرافي الگوي مناسبي براي رواج اشرافيت در ميان مردم شد. اين اشرافيت بيشتر در مهاجران بود، زيرا بر پايه سياست عمر در ترتيب ديوان ، مهاجران بر انصار برتري داشتند. عثمان سياست برتري قريش بر غير قريش را دنبال كرد.

معاويه در شام وضعيت بهتري نداشت و حتي خود خليفه براي آن كه آيه «كنز» شامل حال او نشود، بر آن بود تا «واو» اول آيه را برداشته تا آيه شامل اهل كتاب شود.

آيا فرمايش امام (ع) كه فرمودند: براي اصلاح دين جدم مي روم ، انگيزه امام را معلوم نمي كند كه ايشان غيرت ديني داشتند؟