بازگشت

وابستگي عميق مردم به عصر تاريك جاهليت


بي ترديد بخشي از علل و عوامل رخداد عاشورا را بايد در وابستگي عميق مردم آن زمان به عصر جاهليت جست وجو كرد. در اين كه عصر جاهليت چگونه دوره اي بوده ،كتاب هاي زيادي نوشته شده است و به هر تقدير اطلاق واژه جاهليت براي دوره دويست ساله قبل از بعثت در شبه جزيره عربستان گوياي واقعيت هاي غير قابل انكاري است .كلام حضرت علي (ع) به بهترين وجه جامعه عرب آن زمان را توصيف مي كند:

«آن هنگام شما اي مردم عرب در بدترين سراي خزيده ، منزل گاهتان سنگستان هاي ناهموار، هم نشينتان گرزه هايي زهردار، آبتان تيره و ناگوار و خوراكتان گلوآزار بود. خون يك ديگر را ريخته ، از خويشان بريده ، بت هايتان همه جا برپا و از سر تا پا آلوده به خطا بوديد...»

شاخصه هاي فرهنگي عرب جاهلي در شعر و شاعري و دانش انتساب و ايام ،خلاصه مي شد. روي كرد اين قوم به اين موارد براي ارضاي تمايلات فخرطلبانه فردي و قبيله اي بود، نه به عنواي علمي از علوم :

«آنها از علم و فلسفه بهره نداشتند، زيرا زندگاني اجتماعي آنها در خور علم و فلسفه نبود. علم در ميان آنها منحصر به معرفت انتساب يا شناختن اوضاع جوّي - جهت پيدا كردن آب - بود. بنابر بعضي از اخبار هم اطلاع اندكي از علم طب داشتند. امّا آنچه را مي دانستند ارزش آن را نداشت كه «علم » به حساب آيد و عنوان «عالم » بر آنان خطاست .»

از طرف ديگر در جامعه عرب جاهلي تمام اركان شخصيت و مظاهر فكري و عقلي در واحدي به نام «قبيله » خلاصه مي شد. «قبيله » تعيين كننده نوع و چگونگي روابط اجتماعي افراد در درون و برون خانواده بود.

به طور كلي در نظام ارزشي دوره جاهليت «نسب قبيله اي » و «ثروت » تعيين كننده پايگاه اجتماعي افراد بود. آن كه از نسب بالاتر و ثروت بيشتري برخوردار بود جزو اشراف قرار مي گرفت و در تمامي تصميم گيري هاي قبيله اي و امور مختلف اجتماعي تأثيرگذار و صاحب نظر بود.

با ظهور دين اسلام ، حضرت محمد (ص) سعي در تغيير اين نظام ارزشي نمود.تلاش بي وقفه بيست و سه ساله آن حضرت (ص) در تثبيت ملاك تقوا و پرهيزكاري براي جامعه و افراد آن بود. امّا مسلّم است كه اين دوره براي ريشه كن كردن يك فرهنگ جاهلي پرسابقه ، دوره بسيار كمي به حساب مي آيد. لذا بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام (ص) جامعه آرام آرام به سوي تفكرات جاهلي بازگشت تا آن جا كه در سال شصت و يك هجري قمري مشاهده مي كنيم كه شالوده فكري دشمنان امام حسين (ع)، قبيله و منافع قبيله اي بود و آنان همه چيز را فقط در چهارچوبه عصبيت قبيله اي خلاصه كرده بودند و بس .