بازگشت

مقدمه


جوامع بشري همواره شاهد دگرگوني هاي صعودي و يا قهقرايي بوده و هستند. اگرگروهي بخواهند جامعه اي را به دلخواه عوض كنند، نقطه شروع آن نفوذ در فرهنگ وارزش هاي فرهنگي و انديشه هاي فرهنگي آن جامعه است . لذا اعتقادها، آداب ، رسوم و انديشه هايي كه باعث تشكيل يك جامعه مي شوند از عناصر فرهنگ يك جامعه به حساب مي آيند. قدرت مداران نيز براي در دست گرفتن سرنوشت جامعه ، ابتدا به سراغ اين ارزش ها رفته و سعي در سوق دادن آنها به سوي اهداف خود، مي كنند. پس آنچه دراين تغيير و تحولات مي تواند مورد بحث و بررسي قرار گيرد سمت و سوي آن تغييرات است .

بي ترديد جامعه نبوي باعث تغييرات همه جانبه اي در زمان خود شد. همان جامعه اي كه با عنايت خداوند متعال و رحمت حضرت محمد(ص) و غيرت علوي و ياري مهاجر و انصار بر پايه ارزش هاي والا و معنوي شكل گرفت و حزب اموي كه مهم ترين تشكيلات آن زمان به سرپرستي ابوسفيان بود در برابر عظمت و نفوذ خيره كننده اسلام به زانو درآمد. امّا ديري نپاييد كه همين جامعه پس از رحلت بنيان گذارش سير نزولي و سقوط را طي كرد و بار ديگر ارزش هاي عصر جاهليت احيا شد، و جايگزين ارزش هاي قرآني شد و بني اميه با نفوذ در دستگاه رهبري جامعه اسلامي زمينه را براي ايجاد يك جنبش ارتجاعي و سوق دادن مردم به دوران قبل از اسلام كاملاً فراهم كرد تا آن حد كه جامعه اسلامي در سال شصت و يك هجري قمري يعني پنجاه سال پس از رحلت رسول اكرم (ص)، شاهد رخدادي غريب و بسيار اسفناك بود و در آن نوه پيامبر (ص) به طرز دردناكي به همراه ياران اندك خود به شهادت رسيد و بر خاندان پاكش اسارت تحميل شد.

حادثه خونين كربلا نموداري روشن از مبارزه دو مكتب فكري و عقيدتي است كه يك طرف آن امام حسين (ع) به عنوان پرچمدار تمام پيامبران ، اوليا خدا و بندگان صالح خدا و طرف ديگر حزب اموي و دار و دسته مدافع ارزش هاي جاهليت است .

در اين پژوهش به بررسي ساز و كارهاي اين تغيير اساسي در جامعه نبوي تا سال شصت و يك هجري قمري پرداخته شده است تا معلوم شود كه چه علل و عواملي در حادثه مهم عاشورا نقش اساسي داشته اند.