بازگشت

حب حسين ، حب خدا


حسين بن علي (ع)، مورد محبت شديد الهي بوده و اين محبت به حدي است كه خداوند دوست دار حسين را نيز دوست دارد.

يعلي بن مُرّه ، از پيامبر مكرم (ص) نقل كرده كه فرمود: حسين از من است و من از حسينم . خداوند كسي كه حسين را دوست داشته باشد، دوست دارد. حسين سبطي از سبط هاست .

بنا به گفته مؤلف كتاب التاج ، سبط به دو معني : نوه (ولدالوالد) و جماعت بوده و مراد در اين جا اين است كه امام حسين (ع)، در اخلاق و اعمال صالحش ، در دنيا به مانند امتي صالح بوده ، همان گونه كه خداوند حضرت ابراهيم (ع) را در قرآن كريم ، امتي خوانده است .

به همين دليل بوده كه علامه اقبال لاهوري ، مَثَل او را در ميان امت ، به مانند مثل و جايگاه سوره اخلاص در قرآن كريم مي دانسته ، آن جا كه گفته :



«در ميان امت آن كيوان جناب

همچوحرف قل هو الله در كتاب »



درست پس از پنجاه سال از وفات نبي مكرم اسلام (ص) كساني كه خلافت را به ملوكيت بدل كرده بودند و آزادي و آزادگي را زهر اندر كام ريخته بودند، محبوب او را پرپركردند و اين گونه بود كه سمبل آزادگي ، معني ذبح عظيم گشت و تفصيل اجمال حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل (ع) و در اين راه ، تيغ اش فقط بهر عزت دين بود و مقصدش حفظ آيين . در اين راه بهر رضاي حق شهيد گشت . به قول اقبال :



«اي صبا اي پيك دورافتادگان

اشك ما بر خاك پاك او رسان »



در كتاب الاوسط طبراني و مجمع الزوائد هيثمي ، حديثي بدين مضمون درج شده است : «ام سلمه گفته است : روزي رسول خدا (ص) در منزل من بود. فرمود: كسي را نزد من نفرست . حسين (ع) بر حضرت وارد شد. صداي پيامبر را شنيدم كه مي گريست .متوجه حضرت شدم . حسين (ع) را در دامان رسول خدا يافتم كه پيامبر به صورت او دست مي كشيد و گريه مي كرد. به خدا سوگند خوردم كه من متوجه آمدن حسين نشدم . پيامبر فرمود: پيك وحي الهي ؛ جبرئيل (ع) با ما در خانه بود. از من سؤال كرد: آيا حسين رادوست داري ؟ گفتم : بلي . در دنيا او را دوست دارم . جبرئيل گفت : امت تو او را در زميني كه كربلا نام دارد، خواهند كشت . آنگاه جبرئيل ، قسمتي از خاك كربلا را به پيامبر داد و پيامبر نيز آن را به من نشان دادند. و بعدها، وقتي كه اطراف حسين (ع) را قبل از شهادت محاصره كردند، پرسيد: نام اين سرزمين چيست ؟ پاسخ دادند: كربلا. فرمود: خدا و رسول اش راست گفتند: كرب است و بلاء.

ابن سعد و طبراني ، از اُم المؤمنين عايشه روايت كرده اند كه پيغمبر فرمود:جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين ، بعد از من به شهادت مي رسد، در زمين طف و اين خاك را برايم آورد و خبر داد كه در آن مضجع او است . احمد بن حنبل در كتاب المسندخود اين حديث و حديث قبلي و چند حديث ديگر را درباره پيش بيني رسول خدا از شهادت امام حسين (ع) درج كرده است .

جمال الدين زرندي از قول ابوالعلاء هلال بن خباب عبدي بصري (م :44 ق ) روايت هايي در همين زمينه نقل كرده است .

ياقوت حموي نيز در معجم البلدان ، رواياتي در همين باب آورده است . طبري نيز روايات تكان دهنده اي در همين زمينه در كتاب خود درج كرده است .

در كتاب «الكامل في التاريخ »، اثر عزالدين ابوالحسن علي ، مشهور به ابن اثير نيز،اشعاري از سليمان بن قته ، در رثاي امام حسين (ع) آمده است .

جلال الدين عبدالرحمن بن ابوبكر بن محمد بن سابق الدين خضيري سيوطي (849ـ911 ق ) كه از بزرگ ترين علما و فقهاي اهل سنت است ، با سلسله اسناد خود، ازعبداله بن عمر چنين روايت كرده كه : «لا بارك الله في يزيد الطعان اللعان اما انه بغي الي حبيبي و معيلي حسين ، اتيت بتربته و رأيت قاتله ، اما انه لا يقتل بين ظهراني قوم فلاينصروه الا عممهم الله بعقاب .»

خجسته مباد يزيد بد زبان ملعون ! زيرا كه خبر مرگ محبوب و معشوق من حسين را داد. به آن جا رفتم و قاتل اش را ديدم . زود باشد كه مردمي كه او را كشته يا آن ها كه او را ياري نكردند، مشمول عذاب خداوند گردند.

ابن حجر هيثمي (م : 974 ق ) در «صواعق المحرقه »، روايات چندي را درباره شهادت امام حسين آورده است . وي به سلسله اسناد خود، از ام سلمه روايت كرده : قالت ام ّ سلمه فلما كانت ليله قتل الحسين سمعت قائلا يقول :



ايها القاتلون ظلما حسينا

ابشروا بالعذاب و التذليل



قد لعنتهم علي لسان ابن داوود

و موسي و حامل الانجيل »



در شب شهادت حسين شنيدم گوينده اي مي گفت : اي قاتلان ستمكار حسين ،بشارت باد بر شما عذاب و ذلت جاويد. لعنت پيامبران ابن داوود، موسي و عيسي برشماباد.

موفق بن احمد خوارزمي ، در كتاب مقتل الحسين ، با سلسله اسناد خود، قصيده اي را از محمد بن ادريس امام شافعي نقل كرده است :



«تأوب همي و الفؤاد كتيب

وارق نومي فالسحار غريب



و مما نفي نومي و شيب لمتي

تصاريف ايام لمن خطوب



فمن مبلغ عني الحسين رسالة

و ان كرهتها انفس و قلوب



قتيلا بلا جرم كأن قميصة

صبح بماء الارجوان خضيب



فلسيف اعوال و للرمع رنة

و للخيل من بعد الصهيل نجيب



تزلزلت الدنيا لال محمد

و ركاذت لهم صم الجبال تذوب



و غارت نجوم و اقشعرت كواكب

و هتك استار و شق جيوب



يصلي علي المهدي من آل هاشم

و يغزي نبوه ان ذالعجيب



لئن كان ذنبي حب آل محمد

فذالك ذنب لست عنه اتوب



هم شفعائي يوم حشري و موقتي

اذا كثرتني يوم ذاك ذنوب »



بازگشت غم من ، باعث شد قلب ها را حزن و اندوه فرابگيرد و خواب را از چشم من برباد. پس خواب ديگر چقدر دور است و از چيزهايي كه خواب را از من برده و مرا پير كرده ،دگرگوني روزگار است كه براي آن ها بسيار ناگوار بود. پس چه كسي پيام مرا به حسين مي رساند، اگرچه از اين پيام ، همه نفس ها و دل ها كراهت دارند. شهيد بي گناهي كه گويا پيراهن او، به آب سرخ فام رنگ شده باشد. پس براي شمشير است شيون و زاري و براي نيزه است صداي محزون و براي اسبان است پس از شيهه و تاخت و تاز گريه هاي بلند.دنيا براي آل محمد خواهد لرزيد، چنان كه نزديك باشد كوه ها به خاطر غم آن ها آب شود.ستارگان بر هم ريختند و منهدم شدند و لباس ها پاره و گريبان ها چاك شد. درود برمهدي از خاندان هاشم كه مي پروراند فرزندان خود را به دوستي ، اگر دوستي آل محمد گناه باشد، پس اين گناهي است كه من هرگز از آن توبه نخواهم كرد. آن ها شفيعان من در روز رستاخيز هستند و در روزي كه گناهان من زيادند، كمك كننده من .

شافعي در مرثيه حضرت امام حسين (ع) قصيده ديگري دارد كه تنها بيتي از آن باقي مانده است :



«ابكي الحسين و أرثي حججاها

من اهل بيت رسول الله مصباحا»



نصيرالدين ابوالرشيد قزويني رازي ، در كتاب النقض خود، تأليف شده در حدود سال هاي 556 تا 560 ه.ق ، شمه اي از عزاداري بزرگان اهل سنت بر حسين بن علي (ع) را تا روزگار خود نقل كرده است .