بازگشت

تقيه


تقيه ريشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن مي خوانيم: «مؤمنان، به جاي مؤمنان كافران را به دوستي نگيرند. هر كه چنين كند، پيوندي با خدا ندارد، مگر آن كه از آنها ترسي داشته باشد.» [1] .

در سيره پيامبر آمده است: زماني كه عمار با چشمان گريان، نزد پيامبر(ص) آمد و از اين كه خدايانِ مشركان را ستايش كرده، شرمسار بود، پيامبر كاري را كه براي حفظ جانش انجام داده بود، تأييد كرد. [2] .

اما اين حكم قطعي براي همه زمان ها و مكان ها نيست. به همين دليل،امام حسين (ع) تقيه را در آن مقطع حرام كرد. از اين رو روز هشتم ذي الحجه 60 هجري، با تبديل حج تمتع به عمره تصميم به قيام علني عليه يزيد گرفت و عزم خروج به سوي كوفه كرد. افراد مختلف از دوست و دشمن ايشان را از اين كار منع كردند و به همراهي با جماعت فرا خواندند ولي امام پيشنهاد همه را رد كرد و در پاسخ نمايندگان والي مكه فرمود:

«لي عَمَلي و لَكُم عَمَلُكُمْ أنتُم بَريئُونَ مِمّا أَعمَلُ و أَنَا بَري ممّا تَعْمَلُونَ؛

عمل من براي من و عمل شما براي خودتان است. شما از كار من بيزاريد و من از كارهاي شما بيزارم.» [3] .

امام خميني (ره) پس از حادثه حمله دژخيمان شاه به مدرسه فيضيه در 1342 در تلگرافي به آيات عظام تهران نوشت:

«اينان با شعار شاه دوستي به مقدسات مذهبي اهانت مي كنند. شاه دوستي يعني غارتگري،هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش. شاه دوستي يعني ضربه زدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه هاي اسلام، محو آثار اسلاميت. شاه دوستي يعني تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآن كريم. شاه دوستي يعني كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب، ولو بلغ مابلغ.» [4] .

افشاگري امام خميني كه متأثر از افشاگري حسيني (ع) بود، در آگاهي بخشيدن به مردم و فروپاشي رژيم شاه تأثير فراوان گذاشت. از شمار اين افشاگري هاي شجاعانه، سخنراني معظم له عليه كاپيتولاسيون است كه به تبعيد امام (ره) به تركيه و عراق انجاميد.


پاورقي

[1] آل عمران (3) آيه 28.

[2] دائرة المعارف تشيع، ذيل کلمه تقيه.

[3] رضا موسوي، اسوه تقيه مقتداي متقين، مجموعه مقالات. همان، ص‏599.

[4] زهيري، همان، ص‏222.