بازگشت

امام حسين و نماز


1- امام حسين (ع) وقتي احساس كرد مردم كوفه حريصند تا هرچه زودتر جنگ راشروع كنند و از رفتار و گفتارهاي پندآميز هرچه كمتر بهره مند مي شوند به برادرش عباس فرمود: اگر بتواني امروز اينان را از جنگ منصرف كني بكن شايد امشب را در پيشگاه الهي به نماز بايستيم كه خدا مي داند من نماز گزاردن و قرآن خواندن براي او را دوست مي دارم . راوي گفت : آن شب (شب عاشورا) حسين و يارانش تا صبح ناله مي كردند ومناجات مي نمودند و زمزمه ناله شان همچون آواي بال زنبور عسل شنيده مي شد، بعضي در ركوع و بعضي در سجده و جمعي ايستاده و عده اي نشسته مشغول عبادت بودند. آن شب سي و دو نفر از سربازان عمر سعد كه گذارشان به خيمه هاي امام حسين (ع) افتاد به آن حضرت ملحق شدند. آري رفتار حسين (ع) اين چنين بود، نماز بسيار مي خواند وداراي صفات كامله بود.

2- به علي بن الحسين عرض شد: چرا پدر تو اولاد كمتر داشت . فرمود: همين قدر كه داشت شگفت آور بود زيرا پدرم در هر شبانه روزي هزار ركعت نماز مي گزارد كي براي آميزش با زنان فراغت داشت ؟

3- راوي گويد: وقت نماز ظهر فرا رسيد، حسين (ع) به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله حنفي دستور داد تا پيش روي آن حضرت بايستند. پس حضرت با نيمي از باقيمانده يارانش به ترتيب نماز خوف به نماز ايستاد. در اين اثنا تيري به جانب حضرت پرتاب شد. پس سعيد بن عبدالله خود را در مسير تير قرار داد و آن را به جان خريد و به همين منوال خود را سپر تيرهاي دشمن نمود تا آن كه از پاي درآمد و بر زمين افتاد.