بازگشت

امام حسين و تربيت ديني (پذيرش توبه )


راوي گويد چون حسين (ع) سخنان فوق را فرمود حر بن يزيد روي به عمر بن سعد آورد و گفت : راستي با اين مرد خواهي جنگيد؟ گفت : آري به خدا، جنگي كه آسان ترين مراحلش آن باشد كه سرها از بدن ها بپرد و دست ها از پيكرها بيفتد. گويد: پس حر از نزد عمر بن سعد گذشت و در جايي نزديك سربازانش ايستاد و لرزه بر اندامش افتاده بود.مهاجري از اوس او را گفت : به خدا قسم كه من در كار تو درمانده ام چه اگر از من پرسش مي شد دلاورترين افراد اهل كوفه كيست من جز تو از ديگري نام نمي بردم ، اين چه حالتي است كه در تو مي بينم ؟ گفت : به خدا كه خود را بر سر دو راهي بهشت و دوزخ مي بينم و به خدا قسم به جز راه بهشت نخواهم رفت هرچند پاره پاره شوم و پيكرم با آتش بسوزد. اين بگفت و ركاب بر اسب زد و به سوي امام حسين روان گرديد در حالي كه دست بر سر خودگذاشته و عرض مي كرد: خدايا به سوي تو بازگشتم توبه ام را بپذير كه من دل هاي دوستان تو و فرزندان دختر پيغمبر تو را لرزاندم . پس به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم من همانم كه همراه تو بودم و نگذاشتم تو باز گردي و كار را بر تو تنگ گرفتم ولي گمان نمي بردم كه اين مردم كار را با تو تا اين حد خواهند رساند و من اكنون به سوي خدا بازگشته ام آيا توبه مرا پذيرفته مي بيني حسين (ع) فرمود: آري خداوند توبه تو را مي پذيرد از اسب پياده بشو. عرض كرد: حالي سواره بودنم بهتر است تا پياده شدن و پايان كار به پياده شدن مي انجامد. سپس گفت : چون من نخستين كس بودم كه سر راه بر تو گرفتم اجازه بفرما تا اولين شهيد راه تو باشم شايد فرداي قيامت از افرادي باشم كه با جدّت محمد مصافحه مي كنند. مقصود حر از اولين شهيد راه حسين اولين شهيد از آن دم به بعد بود وگرنه پيش از او نيز چند نفري شهيد شده بودند. باري حسين (ع) به حرّ اجازه فرمود.حر عده اي از دلاوران و قهرمانان دشمن را كشت ، سپس شربت شهادت نوشيد و پيكرش را نزد حسين (ع) آوردند. حسين (ع) با دست خود گرد و غبار از صورت حر پاك مي كرد و مي فرمود: هم چنان كه مادرت تو را حر ناميد واقعاً تو آزادمردي ، آزاد در دنيا و آخرت .