بازگشت

امام حسين و عزت


1- راوي گويد حسين (ع) براي خطبه خواندن به پا خاست ، حمد و ثناي الهي راگفت و نام جدش را برد و درود بر او فرستاد، سپس فرمود: كار ما به اين صورت در آمده است كه مي بينيد و همانا چهره دنيا دگرگون و زشت گشته و نيكويي از آن روگردان شده است و با شتاب روگردان است و ته كاسه اي بيش از آن باقي نمانده است (زندگاني پست وزبوني مانند چراگاهي ناگوار) ، مگر نمي بينيد كه به حق رفتار نمي شود و از باطل جلوگيري نمي گردد؟ بر مؤمن است كه ملاقات خدا را به جان و دل راغب باشد كه مرگ در نظر من خوشبختي است و زندگاني با مردم ستمكار ستوه آور.

2- وقتي ابوذر غفاري را عثمان تبعيد مي كند امام علي (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) علي رغم فرمان خليفه او را مشايعت مي كنند. امام حسين (ع) ابوذر را عمو خطاب مي كند و مي فرمايد: «عمو جان مبادا در مقابل فشارها و ظلمها اظهار جزع و ناتواني كني ».

3- شب تاسوعا كه براي آخرين بار به وي مي گويند يا بايد كشته شود يا تسليم گردد، اظهار مي دارد: «به خدا قسم هرگز نه دست ذلت به شما مي دهم و نه مانند بردگان فرار مي كنم ، مردانه مقاومت مي كنم تا كشته شوم .»