بازگشت

امام حسين و اخلاق


بهترين تعريف را از اخلاق و فروتني مي توانيم از لابه لاي زندگي روزمره اش به تصوير بكشيم :

1- يك روز امام حسين (ع) بر عده اي فقير و مسكين كه سفره خود را پهن كرده بودند گذر كرد. آنها گفتند اي پسر رسول خدا بفرماييد كنار سفره ما فقيران . امام (ع) فوراً دعوت آنها را اجابت كرد و نشست و با آنها هم غذا شد و فرمود: «ان الله لايحب المستكبرين ؛ خداوند متكبرين را دوست نمي دارد.»

2- عصام بن مصطلق شامي گفت وارد مدينه شدم ، چشمم به جمال زيباي حسين بن علي (ع) افتاد. منظره پاكيزه و باشوكت جلالت او مرا به حسد واداشت و حسد هم سبب شد بغض و دشمني را كه در سينه از پدر او داشتم ظاهر كنم . به او نزديك شده واز روي تحقير و توهين گفتم : اي پسر ابوتراب ! امام فرمود: بله . بعد هرچه توانستم به آن حضرت و پدرش ناسزا گفتم . پس از روي عطوفت و مهرباني نگاهي به من كرد و فرمود: (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم خذ العفو و أمر بالمعروف واعرض عن الجاهلين ) .

اين آيه اشاره به مكارم اخلاق رسول خدا (ص) است و بعد فرمود: با من آهسته و آرام برخورد كن و كار را بر خود و بر من آسان كن و از خداي تبارك و تعالي طلب آمرزش بنما و سپس فرمود اگر تو از ما طلب ياري كني ترا ياري خواهيم كرد و اگر چيزي بخواهي به تو خواهيم داد و اگر طلب ارشاد و هدايت داري هدايتت مي نماييم . عصام گفت من ازگفته و حرف هاي غلط خود پشيمان شدم و آن بزرگوار با فراست فهميد كه من پشيمانم فرمود: آنچه را كه يوسف به برادران خطاكار خويش فرمود من نيز مي گويم : (لاتثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين )

عتاب و ملالتي نيست بر شما، خداوند بيامرزد شما را و اوست ارحم الراحمين .

عصام گفت : از اين اخلاق شريف آن حضرت در مقابل آن جسارت ها و ناسزاها كه از من سر زد چنان زمين بر من تنگ شد كه دوست داشتم به زمين فرو بروم . ناچار از مجلس حضرت بيرون آمدم و نبود نزد من شخصي محبوب تر از حضرت حسين و پدرش علي بن ابي طالب (ع) .