بازگشت

حسين از نگاه پيامبر و علي


مولاي متقيان در بالاي منبر مشغول خطابه بود فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني ؛از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد». مردي از جاي برخاست و گفت : يا اميرالمؤمنين ،اخبرني كم في راسي و لحيتي من شعره ؛ مرا خبر كن كه در سر و صورت من چند موهست . امير مؤمنان فرمود: سوگند به خدا چيزي از من پرسيدي كه قبلاً خليل من رسول الله (ص) به من فرموده بود كه تو اين سؤال را از من خواهي كرد و مرا مطلع ساخت كه چند مو در سر و صورت تو هست ، خبر داد كه در هر بن و ريشه موي تو شيطاني است كه تو را گمراه مي كند و در خانه تو فرزندي است كه فرزندم حسين را شهيد خواهد كرد و آن مرد كسي نبود مگر پدر عمر سعد كه فرزندش در آن هنگام تازه به راه افتاده بود.