بازگشت

حضرت سليمان


حضرت سليمان نبي نيز پي به شهرتش برد. او كه سوار بر قاليچه در هوا سير مي كرد به سرزميني رسيد كه باد او را سه بار دور خودش چرخاند و او را در آن سرزمين متوقف كرد سليمان (ع) به باد گفت : چرا ساكن شدي . باد گفت : در اين سرزمين حسين (ع) كشته خواهد شد. پرسيد: حسين كيست ؟ گفت سبط محمد مختار پسر علي كرار»

وه ! كه چه عجب باد نيز خبر از شهادتش مي دهد. او را خوب و شايسته مي شناسد.اي كاش اين باد در عاشوراي 61 در آن سرزمين تفتيده جريان آب را به سوي خيمه هاي حضرتش هدايت مي كرد تا اين قدر آب شرمنده آل الله نشود. يكي از مردان اهل معرفت مي گويد: در شب عاشورا، اهل منزل در كنار حوض خانه مشغول شستن ظروف شام بودند و من نيز در كنار حياط قدم مي زدم ، وقتي شير آب را باز كردند ناگهان شنيدم كه آب مي گويد: «من به كربلا رفتم و سعي كردم خودم را به اباعبدالله برسانم ، اما خدا لعنت كند كساني را كه مانع رسيدن من به حسين (ع) شدند.»