بازگشت

لعن يزيد از منظر كتاب و سنت


فرهيختگان و صاحب نظران اسلامي ، بر اساس حكم «طيف گسترده اي از آيات كريمه قرآن مجيد» يزيد بن معاويه را مستحق لعن و نفرين مي دانند و معتقدند كه خداوند و فرشتگان و پيامبران ، افرادي مانند يزيد را لعن كرده اند.

اينك بعضي از آياتي را كه بسياري از انديش وران اسلامي ، لعن يزيد را از آنها استنباط كرده اند ذكر مي كنيم :

(لعن الذين كفروا من بني اسرائيل علي لسان داوود و عيسي بن مريم ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون - كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون ).

از بني اسرائيل ، كساني كه كافر شدند، خداوند آنها را بر زبان داود و عيسي بن مريم ،

لعنت كرده است و اين بدان جهت است كه آنان معصيت كرده بودند و ستم مي كردند و نهي از منكر نمي كردند و منكر را انجام مي داند و بد است آنچه انجام مي دادند.

چگونه ممكن است كه خداوند، بني اسرائيل را در زمان پيامبران خود، به دليل معصيت و اعمال زشت و منكر آنان لعنت كند، ولي يزيد بن معاويه را با اعمال منكر سرسام آورش لعنت نكند؟

(ان الذين يكفرون بآيات الله و يقتلون النبين بغير حق و يقتلون الذين يأمرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب أليم - اولئك الذين حبطت اعمالهم في الدنيا و الاخرة و ما لهم من ناصرين )

آناني كه به آيات خدا، كفر ورزيدند و پيامبران را بدون جرم و گناه كشتند و از مردم ،آناني را كه امر به قسط مي كردند، به قتل رسانيدند. آنان را به عذاب دردناك بشارت ده ،آنان كساني هستند كه اعمال آنان در دنيا و آخرت ضايع شد و براي آنها هيچ ياري كننده اي نيست .

به راستي ، بني اميه و در رأس آنها معاويه و پسرش يزيد، به راست و چپ نگريستند و چون پيامبري نيافتند، به قتل فرزندان آخرين پيامبر خدا همّت گماشتند.اينان ، گام به گام از سنت بني اسرائيل پيروي كردند؛ چنان كه پيامبر خدا از پيروي اين قوم از بني اسرائيل ، خبر داده بودند.

«لتبعثن ّ سنن من كان قبلكم بشراً ببشٍر و دراعاً بدراع ٍ حتي لو سدكوا حجر ضب ٍّ لسلكمتوه ، قال اليهود و النصاري ؟ قال فمن اذن بي »

شما سنت هاي كساني را پيش از شما بودند. وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروي مي كنيد، حتي اگر آنان خانه هاي سوسمار را (براي پيدا كردن و كشتن پيامبران ) را جست وجو كردند، شما نيز آن سوراخ ها را مي گرديد.

گفتند: يهود و نصاري ؟ فرمود: پس در اين هنگام چه كسي .

پيامبر عظيم الشان اسلام در تفسير آيه كريمه 78 سوره مائده ـ كه ياد شد ـ به همان دلايلي كه لعن خدا و فرشتگان را متوجه بني اسرائيل مي داند، متوجه امت اسلامي نيز ياد مي كند؛ چنان كه مي فرمايد:

«ان ّ من كان قبلكم من بني اسرائيل اذا عمل فيهم العامل الخطيئة فنهاه النّاهي تعذيراً فاذا كان من الغد جالسه و اكله و شرابه كانّه لم يره علي خطيئه بالامس ، فلمّا رأي الله تعالي ذلك منهم ضرب قلوب بعضهم علي بعض و لعنهم علي لسان داود و عيسي ابن مريم ذلك بما عصوا و كافر يعتدون .

و الذي نفسي بيده لتأمرون بالمعروف و لتنهن ّ عن المنكر، و لتأخذن ّ علي أيدي المسي ء و لتأمرنّه علي الحق اطراً او ليضربن ّ الله بقلوب بعضكم علي بعض او يلعنكم كما لعنهم .»

همانا از بني اسرائيل كساني كه پيش از شما بودند، هرگاه گناهي را مرتكب مي شدند، پس نهي كننده اي از باب تعذير، او را از گناه باز مي داشت . پس چون فردا مي شد دوباره با او مجلس مي كرد و اكل و شرب مي نمود؛ گويي كه ديروز از گناهان او چيزي را نديده بود. پس چون خداي تعالي اين اعمال را از آنان ديد، قلوب بعضي از آنها رابر برخي ديگر زد و آنها را بر زبان داود و عيسي بن مريم لعنت كرد و اين به دليل عصيان وتعدي بود كه آنها انجام مي دادند.

سوگند به كسي كه جانم در دست اوست ، يا بايد امر به معروف و نهي از منكر نمايند و دست گنه كاران را گرفته از گناهشان باز داريد و سمت حق هدايت كنيد يا اين كه اگر آن كار را انجام نداديد، خداوند قلوب بعضي از شما را بر برخي ديگر مي زند و شما را لعنت مي كند؛ چنان كه بني اسرائيل را لعنت كرد.

اما خود امام حسين (ع) اعمال يزيد و عمّال و دستياران او را اين گونه تعريف مي كند:

«ايها الناس ، ان ّ رسول الله قال : من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله ناكثاً لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله، يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان فلم يغيّر ما عليه بفعل و لاقول كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله .

الاو ان ّ هولاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و ظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفي ء و احلوا حرام الله و حرّموا حلاله و انا احق من غير.»

اي گروه مردم همانا پيامبر خدا فرمود: هر كس پادشاه ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال مي كند و پيمان خدا را مي شكند و مخالف سنت پيامبر خدا عمل مي كند و در بين بندگان خدا با گناه و دشمني رفتار مي كند. پس اگر با فعل و قول در صدد تغيير آن برنيايد برخداوند حق است كه شما را در اقامتگاه دائمي او (جهنم ) داخل كند.

آگاه باشيد! يزيد و عاملانش ، طاعت شيطان را لازم و طاعت خداي رحمان را ترك كرده اند. فساد را آشكار و حدود را تعطيل نموده اند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام كرده اند و من در تغيير اين اوضاع از ديگران شايسته ترم .

بدين سان «عمر عبد السلام » از پژوهش گران معاصر اهل سنت در كتاب خود به نام «مخالفة الوهابية للقرآن و السنة » پس از ذكر آياتي از قرآن كريم مبني بر لعن بني اسرائيل از سوي خدا و انبيا و فرشتگان و رواياتي از پيامبر در تفسير آيات و فلسفه قيام امام حسين مي گويد:

«فتحصل ان يزيد بن معاويه هو الذي حكم بغير ما أنزل الله و بقتل الصحابة من اهل المدينة حتي الحسين بن علي من اهل بيت النبي الذين أذهب الله عنهم الرجس و اوجب مودتّهم اظلماً و عدواناً و افتضامن الفروج المحرمه فلعيه لعنة الله و الملائكه و الناس اجمعين لما وردت الاحاديث عن النبي (ص) في لعن الامراء الظلمة .

و كان علي معاصريه امره بالمعروف و نهيه عن المنكر كما عمل مهما الحسين بن علي و انشهد في سبيل الله لذلك فمن بكي للحسين كان متأسياً بالنبي (ص) في بكائه الحسين عند اخبار جبرئيل بقتله . مسند احمد في مسند عائشه و مسند ام سلمه .»

پس از آنچه كه ياد كرديم ، به دست مي آيد كه يزيد بن معاويه كسي است كه به غيرما انزل الله حكم كرد و صحابه پيامبر از اهل مدينه ، حتي حسين بن علي از اهل بيت پيامبر را به شهادت رسانيد. آن اهل بيتي كه خداوند آنان را از رجس و پليدي پاك گردانيد و دوستي آنان را واجب قرار داده است . يزيد با ستم و دشمني آنان را كشت و حرمت اهل بيت را ناديده گرفت . پس لعنت خدا و ملائكه و مردم جمعياً بر او، زيرا حديث هاي زيادي از پيامبر در لعن فرمانروايان ستمگر وارد شده است .

و بر معاصران يزيد لازم بود كه او را امر به معروف و نهي از منكر نمايد، چنان كه حسين بن علي به اين وظيفه عمل كرد و در راه خدا شيهد شد. از اين رو، هر كس براي حسين گريه كند، به پيامبر خدا در گريه اش براي حسين اقتدا كرده است . زيرا مسند احمد بن حنبل در مسند عائشه و مسند ام سلمه روايت هاي زيادي را از پيامبر نقل كرده كه جبرئيل از قتل حسين خبر داده است .

و به اين ترتيب ، صاحب نظران اسلامي ، يزيد بن معاويه را بالاتفاق لعن كرده و روايت هاي زيادي را در اين باب از پيامبر خدا نقل كرده اند؛ چنان كه ابن عمار حنبلي شافعي نيز گويد:

«قال التفتازاني في (شرح العقائد النفسيه ): اتّفقوا علي جواز اللعن علي من قتل الحسين او امر به ، او اجازه ، او رضي به و الحق ان ّ رضا يزيد بقتل الحسين و استبشاره بذلك و اهانته اهل البيت رسول الله مما تواتر معناه و ان كان تفصيله آحاداً فنحن لانتوقف في شأنه ، بل في كفره و زوال ايمانه لعنة الله عليه و علي انصاره و اعوانه .»

تفتازاني در شرح عقايد نفسيه گويد: علما بر جواز لعن كساني كه حسين را كشته اند يا كسي كه به قتل امر كرده يا اجازه قتل حسين را داده و يا راضي به قتل حسين بوده است ، اتفاق كرده اند و حق ، اين است كه يزيد به قتل حسين راضي بود و خوشحالي او به اين مطلب و اهانت او به اهل بيت پيامبر خدا از مسائلي است كه به تواتر معنوي نقل شده ، اگر چه همه اين حوادث در اخبار مختلف به تفصيل ياد شده است . پس ما به جواز لعن در حق يزيد كمترين ترديدي نداريم ، بلكه به كفر يزيد و زوال ايمان او هيچ شكي نداريم . لعنت خدا بر او و بر انصار و اعوانش .»

قبلاً اشاره شد كه ابن تيميه ، روايت امام احمد ابن حنبل را بر لعن يزيد تحريف كرده و مدّعي شده بود كه امام احمد ابن حنبل از لعن يزيد خودداري كرده ، ولي جستار و تكاپو در منابع معتبر اهل سنت نشان مي دهد كه امام احمد بن حنبل ، خود بارها يزيد را لعنت كرده و بر لعنش فتوا داده است . اينك روايت صحيحه اي را از امام احمددر اين باب نقل مي كنيم :

«شبراوي از ابن جوزي نقل كرده است : يزيد بن معاويه امور زشت بي شماري انجام داده است . بعضي از آن امور، داستان حرّه است . از اين جهت ، از امام احمد سؤال شد آيا حديث هاي يزيد را مي نويسد؟

گفت : خير، كرامتي براي او نيست . آيا او همان كسي نيست كه با اهل حرّه انجام داد، آنچه را كه انجام نمي داد؟ به امام احمد بن حنبل گفته شد: دسته اي مي گويند: ما يزيد را دوست داريم .

او گفت : آيا كسي كه به خدا و روز رستاخيز ايمان داشته باشد، يزيد را دوست خواهد داشت ؟ پسرش صالح گفت : پس چرا او را لعنت نمي كني ؟...»

ابن جوزي تتمه روايت امام احمد ابن حنبل در لعن يزيد را كه ابن تيميه آن را تحريف و به جاي آن جملات ديگر اضافه كرده بود، به شرح زير نقل مي كند:

«احمد گفت : چگونه لعنت نشود كسي كه خداي تعالي در كتاب خود، او را لعن كرده است ؟ پسرش صالح گفت : لعن خدا بر يزيد در كتاب خدا در كجا وجود دارد؟ احمد گفت : در قول خداي تعالي (پس آيا اميد داريد اين كه فراموش كنيد آناني را كه بر روي زمين فساد مي كنند و رحم ها را قطع مي كنند. آنان كساني هستند كه خداوند آنها را لعنت كرده است .پس آنان را لال و چشم هاي آنها را كور گردانيد.) آيا فسادي بزرگ تر از قتل حسين پيدا مي شود؟ و خداي تعالي فرمود: (آناني كه پيامبر خدا و رسول او را اذيت مي كنند، خداوند در دنيا و آخرت ، آنها را لعنت مي كند.) و چه اذيتي به محمد (ص) از قتل حسين شديدتراست ؟ يعني آن حسيني كه براي دختر او فاطمه بتول ، نور چشم بود؟»

روايت هاي امام احمد بن حنبل بر لعن يزيد، از روايت هاي مفصلي است كه بسياري از محدثان با تقارب مضموني آن را نقل كرده است . از جمله مي توان آن را در منابع زير يافت :

1- الرد علي المتعصب العنيد، صفحه 16 به تحقيق محمودي ؛

2- الصواعق المحرقه نوشته ابن حجر هيثمي صفحه 222 از كتاب ابن جوزي ؛

3- شبراوي در كتاب الاتحاف بحب الاشراف ، صفحه 63و4.

چنان كه ابن تيميه ، خود نيز گفته است ابن جوزي در لعن يزيد كتاب مفصلي نوشته و در آن كتاب ، از لعن يزيد توسط امام احمد بن حنبل و ساير سران مذاهب فقهي به تفصيل سخن گفته است .

ابوالفرج جوزي حنبلي در كتاب خود به نام «التعصب العنيد» كه بر رد ابن تيميه نوشته است ، مي گويد:«ان انكاره علي من استجاز ذم ّ المذموم و لعن الملعون من جهل صراح ، فقد استجازه كبار العلماء، منهم الامام احمد بن حنبل و قد ذكر احمد في حق يزيد ما يزيد علي اللعنة .»

همانا انكار لعن يزيد از سوي كسي كه آدم هاي شايسته مذمت را نكوهش مي كند و ملعون را لعنت مي كند، از جهل آشكار است و به تحقيق بزرگان علما از جمله احمد بن حنبل لعن يزيد را تجويز كرده اند و احمد بن حنبل در حق يزيد چيزي را ذكر كرده است كه از لعن هم بيشتر است .»

هم چنين ابوالفرج جوزي در كتاب خود، به كتاب هايي اشاره مي كند كه در لعن يزيد نگارش يافته اند.

«صنّف القاضي ابوالحسين محمد بن القاضي ابي يعلي بن الفراء كتاباً في بيان من يستحق اللعن و ذكر فيهم يزيد و قال : الممتنع من ذلك اما ان يكون غير عالم بجواز ذلك او منافقاً يريد ان يوهم بذلك و ربّما استفزّ الجهال بقوله «المومن لايكون لعانا» و هذا محمول علي من لايستحق اللعن ».

قاضي ابوالحسين محمد بن قاضي ابو علي بن فرا در بيان كساني كه مستحق لعن مي باشند، كتابي تصنيف كرده است و در بين آنان يزيد را ذكر كرده و گفته است . كسي كه لعن يزيد را جايز نمي داند؛ يا از جواز لعن يزيد آگاهي ندارد، يا منافقي است كه جواز لعن يزيد را نمي پذيرد و بسيارند از جاهلان كه به گفته ابن تيميه «مؤمن شايسته لعنت نيست ». اعتماد مي كنند و اين مطلب اگر بر فرض روايت هم باشد، بازبر كسي حمل مي شود كه مستحق لعن نيست .

عمر عبدالسلام ، پس از نقل روايت هايي چند در فضيلت عزاداري بر امام حسين (ع) و جواز لعن يزيد گويد: «فلا نعلم بعد هذا كيف لا يحزن الوهابيون علي مقتل الحسين و علي ما ظَهَرَ من ظلم يزيد و امثاله و حكمه بغير ما انزل الله من اختصاص الخروج المحرمه و قتل النفوس المحترمة بل و الاسراف في القتل و قد قال الله تعالي :

(فلا يسرف في القتل انه كان منصوراً).

(...الا لعنة الله علي الظالمين ...).

(او من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون ).

پس از آنچه كه ياد شد، نمي دانيم كه فرقه وهابيت چگونه بر كشته شدن حسين و بر آنچه كه از ظلم يزيد آشكار گرديد و امثال آن محزون نمي شود با اين كه يزيد به غير ما انزل الله حكم كرد و حرمت حريم پيامبر را ناديده گرفت و نفوس محترمه را به قتل رسانيد و بلكه اسراف در قتل كرد. خداي تعالي فرموده است :(در كشتن انسان ها اسراف نكنيد كه اسراف در قتل نفرت آور است ).

(آگاه باش لعنت خدا بر ستمگران است ...) و كسي كه حكم به ما انزل الله ننمايد، پس او كافر است .

از آنچه كه ياد شد به روشني و وضوح در مي يابيم كه از نظر قرآن و سنت و علماي دين ، يزيد بن معاويه مستحق لعن و بلكه به گفته ابوالفرج ابن جوزي استحقاق بيشتر از لعن را دارد.