بازگشت

تعصب ابن تيميه نسبت به تشيع


گرچه ابن تيميه ، رگه هاي اصلي عقايد همه مسلمانان را نشانه رفته و به مقدّسات و ارزش هايي توهين كرده است كه كتاب و سنت از آن ارزش ها سخن گفته و همه مسلمانان به اجماع به آن ها اعتقاد مي ورزند. اما در اين ميان پوشيده نيست كه وي نسبت به «شيعه » تعصب خاصي از خود نشان داده و عناد آشتي ناپذيري را نسبت به مذهب تشيع و اعتقادات شيعه ابراز كرده است .

ابن تيميه ، تأسيس مذهب شيعه را به عبدالله بن سبأ يهودي نسبت مي دهد و تفكرهاي شيعه را از انديشه يهود ياد مي كند.

وي ناآگاهانه ، واژه «خشبيه » را بر شيعه استعمال مي كند و دليل اين نام گذاري را اين گونه عنوان مي نمايد:

«شيعيان را به اين دليل خشبيه مي نامند كه آنان معتقدند ما با شمشير جهاد نمي كنيم ، جز اين كه در ركاب امام معصوم باشيم .».

ابن تيمه ، شيعه را غالي و نيز دروغ گويان معروف مي شمارد.

او شيعه را به نقل روايت از ابي مخنف لوط و سيروي از او متهم مي كند. او شيعه راكه معتقد به امامت ائمه اهل بيت مي باشند، از پيروان يهود ناميده مي گويد: اعتقاد به امامت اهل بيت از انديشه هاي يهود است .

ابن تيميه ، به علماي صاحب فضيلت و دانشمند شيعه اهانت هاي فراواني كرده و آنان را ترويج كنندگان آيين يهود شمرده است . او اعتقاد به عصمت اهل بيت را كفر مي شمارد.

وي در مواردي كه به صحت اعتقادات شيعه گواهي مي دهد، باز هم مي كوشد كه به گونه صريح از فضائل شيعه سخن نگويد.

ابن تيميه ، كتاب «منهاج السنه » را در ظاهر عليه كتاب «منهاج الكرامه في اثبات الامامه » اثر پر ارج مرحوم علامه «حسين بن مطهر حلي » تدوين كرد و تمام عقايد شيعه را زير سؤال برد و به علاوه در مورد بسياري از اصول و عقايد مشترك اهل سنت و شيعه ،اهانت هاي زيادي كرد. چنان كه گفته شد، او در مورد خدا قائل به تجسيم گرديده و خدا رابه خلق او تشبيه كرد.

اكثريت نزديك به اتفاق صاحب نظران اهل سنت و جماعت با اظهارها و گفته هاي ابن تيميه در كتاب «منهاج السنه » مخالف بوده و كتاب او را از كتاب هاي ضالّه دانسته اند. بله در ميان صاحب نظران عامه ، تنها دو نفر در جهت مخاصمه با شيعه و شخص علامه حلّي با مطالب ياد شده در كتاب ابن تيميه با او موافق بودند و آن دو نفر عبارتند از:

1- علي بن عبد الكافي سبكي پيشواي مذهب شافعي در زمان ابن تيميه ؛

2- ابن حجر عسقلاني .

اين دو نفر هم ديدگاه هاي او را در بسياري از موارد، مردود شمرده اند.

«سبكي » كتاب منهاج السنه ابن تيميه را پس از مرگش مطالعه كرده و ديدگاه خود را در مورد آن ، در قالب چند بيت شعر، بيان نموده است . او در ابتدا به هجو و طرد علامه حلّي و ستايش از ابن تيميه مبادرت نموده ، آن گاه به معرفي كتاب وي و بيان موارد غرض ورزي او در آن كتاب پرداخته و روي نقطه هاي انحرافي كتاب انگشت گذاشته است ،ترجمه قسمتي از اشعار وي در زمينه لغرش ها و انحراف هاي ابن تيميه اين است :

«لكن او (ابن تيميه ) حق آشكار را با اوهام و كدورت هايي كه انديشه او را دربرگرفته به هم مخلوط كرده ، حشو را سرزنش مي كند، در حالي كه خود در لحظه هاي پريدن به مشرق و مغرب و دست و پا زدن ، در غرقاب ها [ كشنده ] به آن دچار است . درباره خداوند ـ جل ّ و علي ـ كه او از آنچه مي پندارد منزه است ، حوادثي مي سازد و سخناني مي بافد (و اوصافي مي تراشد) كه در ذات او، راه نداشته و مبدائي براي آن نيست .

اگر او خود زنده مي بود به روشني مي فهميد كه من گفته هاي او را چگونه ردّ كرده ام من تلاش مي كنم كه نشانه هاي قلم او را از بين ببرم .»

اما «ابن حجر عسقلاني » پس از مطالعه كتاب ابن تيميه و پس از ابراز كينه به "علامه حلي " در مورد روايت هايي كه ابن تيميه بر رد شيعه و علامه حلّي نوشته ، گويد:

«روايت هاي ابن تيميه را بر رد كتاب «ابن مطهر» حلّي ديدم و همه را به تحقيق مطالعه كردم ، ولي بيشتر آنان جعلي است »

ابن حجر در قسمت ديگري از اظهارهايش خود در مورد آن كتاب گويد:

«ابن تيميه در ردّ گفته هاي علامه حلّي مبالغه كرد، ولي تلاش هاي مبالغه آميز او به اين خاطر بود كه او علي (ع) و انديشه هايش را نقض كند.»

از سخنان دوستان ابن تيميه ، توانمندي وي در جعل حديث و تلاش در تهمت زدن به شيعه و ميزان عداوت او با اميرالمومنين علي (ع) و نيز «ضاله » بودن كتاب «منهاج السنه » وي به خوبي روشن مي گردد.