بازگشت

رباب


همسر وفا پيشه امام حسين (ع) ، بعد از كربلا هميشه در آتشي كه داغ مرگ شوهر و فرزند شش ماهه اش ، بر جانش افروخته بود، مي سوخت و همواره ديدگان فاجعه ديده اش اشك حسرت و اندوه مي ريخت .

غروب روز يازدهم محرم وقتي عازم كوفه مي شدند، براي رباب ساعاتي فرساينده و تلخ بود. ياد حسين و غربت و تنهايي اش ، و شهادت او و شهادت علي پسر شيرخواره اش و... از ذهن رباب دور نمي شد. او مرثيه اي سرود:



إن َّ الَّذي كان َ نوراً يُسْتَضاءُ به

بِكَرْبَلاءَ قَتيل ُ غَيْرَ مَدْفون َ



سِبط ُ النَّبي ِّ جَزاك َ الله صالِحة ً

عَنا جُنَّت َ خُسْران َ الْموازين ِ



قَدْ كُنْت َ جَبَلاً صَعْباً الُوذُ بِه ِ

وَ كُنْت َ تَصْحَبُنا بِالرَّحْم ِ وَ الدّين ِ



مَن ْ لِلْيَتامي وَمَن ْ لِلسّائلين َ وَ مَن ْ

يُغْني وَ يَأوي إلَيْه ِ كُل ُّ مِسكين ِ



وَاللهِ لا اَبْتَغي صَهْراً بِصِهْرِكُم ْ

حَتّي اُغَيَّب َ بَيْن َ الرَّمْل ِ وَ الطّين ِ؛



«آن كسي كه خود نور بود و از او روشنايي مي گرفتند، در كربلا شهيد شده است و پيكرش بر خاك مانده است . پسر پيامبر خدا، خداوند تورا پاداش نيكو دهد از سوي ما، و از خسران موازين در قيامت به دور دارد. تو به مانند كوهي بودي كه با مهر و ديانت با ما رفتار مي نمودي . پس از تو، كه يار يتيمان و فقيران باشد؟ چه كسي درماندگان را در پناه گيرد؟پس از تو، همواره تنها خواهم ماند، تا اين كه در ميان خاك و گل قرار گيرم ».

در مجلس ابن زياد در كوفه ، سرهاي شهيدان را در اطراف مجلس قرار داده بودند و سر مبارك حسين (ع) در داخل تشتي ، جلو ابن زياد بود. رباب ، سر حسين (ع) را از برابر ابن زياد برداشت ، بوسيد و در دامان گرفت و خواند:



وا حُسَيْناً فَلا نَسيت ُ حُسَيْناً

اقْصَدَتْه ُ اسِنَة ُ الاعْداءِ



غادَروه ُ بِكربَلاءَ صَريعاً

لا سَقي اللهُ جانبي كَربَلاء



«دريغ بر حسين ! هرگز او را فراموش نمي كنم ، كه نيزه هاي دشمنان ، قصد او را كردند. او را به حيله كشتند و در زمين كربلا به خاك افكندند، خداوند هيچ گاه زمين كربلا را سيراب نكند.»

عاطفه جوشان رباب (س) ، سخنان زينب (س) و گفتگوي ابن زياد با امام سجاد (ع) ،مجلس ابن زياد را بر هم زد و ابن زياد را رسوا كرد.

در مورد رباب ، روايت ديگري نيز هست ، كه اگر براي عزاي امام حسين (ع) بتوان اندازه اي را گفت . رباب ثابت كرد كه چگونه عزاي حسين (ع) بر جان او خيمه زده است و بي حسين (ع) ماندن براي او، معنايي ندارد.

بر طبق روايت ، رباب كربلا را ترك نكرد و در كنار پيكرهاي شهيدان ماند. پس ازآن كه زنان و مردان قبيله غاضريه پيكرها را دفن كردند، او هم چنان در كنار مرقد حسين (ع) ماند و آن قدر گريست تا مرغ روح بي قرارش پركشيد.



ذوقي چنان ندارد بي دوست زندگاني

دو دم به سر آمد، زين آتش نهاني



(سعدي )

به روايت برخي ديگراز مورخان ، رباب نيز همراه كاروان اسيران به كوفه و سپس به شام رفت ، رباب در اين مسير، هنگام عبور از شهر حلب ، بر اثر شدت ناراحتي ها و گرسنگي و سختي راه ، بيمار شد و از شتر افتاد و كودكي كه در شكم داشت ، سقط شد و هنوز همان محل به نام «سقط المحسن » زيارت گاه مردم است . نام آن كودك محسن بود و اين غم جان كاه ، بر غم هاي رباب افزون گشت و او را پيش از پيش آزرده و رنجور ساخت .

بعد از بازگشت اسيران به مدينه ، رباب يك سال در كربلا بر مزار حسين (ع) مقيم شد و هرگز زير سقفي نيارميد.

مي نويسند كه در مدينه ، تعدادي از بزرگان و اشراف عرب به خواستگاري رباب آمدند، اما اين زن وفاپيشه هرگز نپذيرفت و گفت : «پس از حسين (ع) كدام مرد شايسته همسري من است و بعد از پيامبر بزرگ ، خود را عروس چه كسي بدانم ؟»

باقي عمر رباب در غم و اندوه گذشت . روز به روز از تاب غم ، فرسوده تر و از فشار اندوه ناتوان تر گشت ، تا سرانجام جان لبريز از ملال و مصيبت او به جهان ديگر شتافت .