بازگشت

فاطمه


دختر بزرگ امام حسين (ع) نيز، مانند ديگر زنان اهل بيت در زندگي اي پرحادثه ،زيست . فاطمه باري سنگين از مصيبت ها و رنج ها را بردوش كشيد و سرانجام به همراه كاروان اسيران ، عازم كوفه شد. او نيز در كوفه به سخن راني پرداخت و به افشاي ماهيت كوفيان سخن گفت . فاطمه بعد از حمد و سپاس الهي ، رو به مردم كوفه كرد و گفت :

«ديروز جدّ ما را كشتيد و هنوز خون ما از شمشيرهايتان مي چكد و اكنون از ريختن خون ما و چپاول و غارت اموال ما خشنود مي شويد. اي اهل كوفه ، هلاكت بر شما باد! اينك منتظر لعنت وعذاب خدا باشيد كه به همين زودي ، پي در پي بر شما خواهد شد.»

در شام ، سخت ترين روزها بر خانواده پيامبر گذشت . زيرا شام پايگاه دشمنان اهل بيت بود. در كاخ يزيد، يكي از شاميان ، نگاه آزاردهنده اش را به فاطمه دوخته بود و از يزيد مي خواست تا فاطمه را به او ببخشد. فاطمه مي گويد: «بدنم از بيم لرزيد و پنداشتم كه اين كار براي آنان شدني است . پس به لباس عمه ام زينب چسبيدم .»

و زينب (س) اين زن شجاع و قهرمان به آن مرد شامي بانگ زد و او و يزيد را از آن سخنان پشيمان ساخت .

مورخان ، فاطمه دختر امام حسين (ع) را مادر انقلابي ها مي نامند، زيرا چنان كه مي دانيم ، فاطمه با حسن مثني فرزند امام حسن (ع) ازدواج كرده بود و از او فرزنداني را، به نام : عبدالله، ابراهيم ، حسن مثلث و ام كلثوم و زينب داراشد. سلسله قيام هاي علوي كه برضد بني اميه و بعدها بر ضد بني عباس انجام مي گرفت ، همه از نسل نخستين انقلابي علوي ، محمد معروف به نفس زكيه هستند كه محمد فرزند عبدالله بن حسن مثني ؛ يعني از نسل فاطمه دختر امام حسين (ع) است .

فاطمه در ماجراي كربلا نوعروس بود و همسرش حسن مثني نيز هفده سال داشت . حسن در ميدان كربلا بعد از جنگي شجاعانه زخم هاي شديد برداشت و در ميدان افتاد و دشمن به فكر اين كه او كشته شده ، او را رها كرد. اما بعداً بستگانش او را در ميان كشتگان زنده يافتند و مخفيانه به كوفه بردند و بعدها در سن (س) 5 سالگي به شهادت رسيد.