بازگشت

دلهم؛ همسر فداكار زهير


در همين منزل كه ريزش اول در نهضت امام حسين (ع) صورت پذيرفت و عده اي از همراهان جدا شدند، يك رويش سبزي به وجود آمد كه شكوفه هايش غنچه كرد و گل كرد تا اين كه در كربلا پرپر شد.

اين رويش سبز، كسي نيست مگر زهير بن قين كه باز در اين امر مقدس ، پيوند با امام حسين (ع) نقش بانويي ارزشمند و توانا به نام دَلْهَم ْ به چشم مي خورد، حكايت ازاين قرار بود: زهيربن قين از دوستان امام حسين (ع) به شمار نمي رفت او از طرفداران عثمان بود و همواره از رويارويي با امام حسين (ع) طفره مي رفت و دوست نداشت امام حسين را ملاقات كند تا اين كه در همين منزل بر حسب اجبار با امام هم منزل شد!

امام حسين (ع) شخصي را سراغ زهير فرستادند و او را احضار نمودند، او در حالي كه با رفقا و همراهانش سر سفره غذا خوردن بود از جواب دادن اجتناب نمود، ولي از تعجب همگي لقمه هايي كه در دست داشتند به زمين گذاردند!

دَلْهَم ْ با روشي ارشادي به شوهرش گفت : سبحان الله! آيا شرم نمي داري ، فرزند پيغمبر تو را مي خواند اجابتش نمي كني ؟! مي رفتي و به سخنانش گوش مي كردي .

زهير بي آن كه از اين امر خوشش بيايد به نزد آن حضرت رفت ، ديري نپاييد كه با شادي و چهره اي درخشان بازگشت او به كلي عوض شده بود، گويي امام حسين با نفس مسيحايي خود در او تصرف كرده بودند، زهير دستور داد خيمه او را بِكَنَند و در كنار امام حسين بر پا كنند.

او سخت شيفته امام شده بود و تصميم خود را گرفته بود. ذوب در امام حسين (ع) شده بود، همه چيزش فرزند زهرا (س) بود و براي اين كه دلبستگي ديگر نداشته باشد و درياري امامش شش دانگ شده باشد، به همسرش گفت : از اين پس تو را طلاق مي دهم كه آزاد باشي ، مي تواني نزد كسان خود بروي ، زيرا من دوست ندارم به سبب من ، گرفتار شوي ! من تصميم دارم با امام حسين باشم و با دشمنان او به نبرد برخيزم و جان خود را در راه او فدا كنم . شايد علت انقلاب او اين باشد كه خود به يارانش گفت : فقط براي شمابگويم ، سال ها قبل كه همراه سلمان فارسي در جنگي شركت داشتم ، و پيروز شديم ،سلمان به ما گفت : هنگامي كه آقاي ِ جوانان آل محمد (ص) را درك كرديد و در ركابش به جنگ پرداختيد، مي بايست از امروز كه اين همه پيروز شديد شادتر باشيد. گويا امام درخيمه خود اين نكته را به زهير گوشزد نموده بودند. در هر صورت او تمام حقوق شرعي همسرش را پرداخت نمود، اما شكوه وداع اين زن را ببينيد! با گريه سوزناكي خطاب به شوهرش گفت :

اي زهير! خدا تو را پاداش خير عطا كند، از تو مي خواهم كه در روز قيامت نزد جدحسين بن علي (ع) مرا ياد كني ! روح بزرگ اين بانوي فداكار موجب شد كه تاريخ را به گذشت و ايثار و معرفت خود گواه سازد و در تاريخ ، نام او همراه با نهضت امام حسين (ع) به ثبت برسد و يادش هميشه سبز بماند! براي او مقامي چون شوهرش در بهشت است .

اما زهير به همراهان خود گفت : هر كس از شما مي خواهد پيروي ام كند، در غيراين صورت اين آخر ديدار ما خواهد بود.

سپس همسرش را به يكي از عموزاده هاي خود واگذاشت ، تا وي را به خانواده اش برسانند. خود او به همراه امام حسين (ع) بود و لحظه به لحظه ، ارادتش به امام بيشتر مي شد، اوج معرفت او را مي توان در سخنان صادقانه اش كه برخاسته از عمق وجود پاكش بود در نهضت عاشورا مشاهده نمود، آن گاه كه امام فرمودند: همه شما آزاديد برويد و دشمن فقط با من كار دارد... زهير بن قين به پا خاست و عرض كرد:

خدا تو را راهنما باشد (هداك الله)، يابن رسول الله فرمايش هايت را شنيديم ، اگر دنيا را براي ما بقايي بود و در آن زندگي جاويد داشتيم ، ما پايداري در ياري تو را به زندگاني جاويد دنيا مقدم مي داشتيم (حال آن كه زندگي دنيا چند روزي بيشتر نيست ...).در شب عاشورا برخاست و گفت :

حسين جان ! اگر هزار مرتبه كشته شوم ، باز زنده شوم و بميرم و سپس ذرات وجودم را به باد دهند، از تو جدا نمي شوم ، تا آن كه در ركاب تو شهيد شوم ... در روز عاشورا هم خطبه اي به دفاع از امام (ع) ايراد كرد.

روز عاشورا از مدافعان برجسته حريم ولايت زهير بود، برگزاركننده نماز ظهر عاشورا، جنگجوي دلير و جوانمرد شجاعي كه با كشتن 120 نفر از لشگريان عمر سعد،عاقبت او را هم مثل ديگر اصحاب شجاع امام حسين (ع) به صورت حمله گروهي ، به شهادت رساندند. امام كنار جسد او دعا كردند و بر دشمنانش لعنت فرستادند. باري !زهير اين صحابه مخلص امام حسين ، حسن عاقبت و سرانجام عالي خود (شهادت ) را مديون همسر مؤمن و فداكارش است ، زيرا گفتار آن زن بود كه كار خود را كرد، چنان درروحيه و روان شوهرش تأثير گذارد كه مس وجودش را تبديل به زر سرخ نمود و تا هميشه تاريخ شوهر خود را مصداق آيه شريفه آيه الكرسي كرد: (...الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور...) و او را در تاريخ جاودانه ساخت .