بازگشت

آغاز درگيري سپاه امام حسين با لشكر ابن زياد


با دميدن فجر روز دهم سال 61 هجري قمري سرانجام آنچه نبايد بشود، شد؛ ياآنچه بايد روي دهد، آغاز گرديد. عاشورا منشأ يك سلسله وقايع تاريخي و مظهر صحنه اي خونين است كه آن همه مقدمات براي اين روز است . اين همه موخرات كه در آينده اتفاق افتاد. اثر وقايع اين روز تاريخي است اصحاب اندك امام حسين (ع) در آن صحراي خشك در محاصره انبوهي از دشمنان قرار گرفته بودند، صفوف سپاهيان دو طرف براي آغاز جنگي نابرابر آراسته شد. در يك سوي ميدان حدود هفتاد و دو نفر سوار و پياده مهياي جانبازي بودند و در سوي ديگر حدود بيست ودو هزار نفر لشكر ماجراجوي پست فطرت انتقام جوي كينه توز و منافق قرار داشتند كه هر آن انتظار مي كشيدند با قتل فرزند پيامبر (ص) اموال و دارايي هاي او را به غنيمت بگيرند. قبل از شروع جنگ عمر بن سعد بار ديگر حسين (ع) را به بيعت با يزيد فرا خواند، پاسخ حسين همان بود كه بارها فرموده بود: «مرگ با عزت در نظر حسين بهتر است از زندگي با ذلت ».

آرايش سپاه امام حسين (ع) در روز عاشورا چنين بود كه «زهير بن قين » را در ميمنه سپاه قرار داد. «حبيب بن مظاهر اسدي » را به فرماندهي ميسره لشكر گماشت .پرچم را به دست حضرت ابوالفضل سپرد. به دستور امام در خندقي كه قبلا اطراف خيمه ها كنده بودند، آتش روشن كردند. عمر بن سعد نيز صفوف سپاه خود را آراست ، در حالي كه حدود بيست تا سي هزار قشون در اختيار داشت . فرماندهي ميمنه سپاه را به «عمربن حجاج بن زبيدي » داد و شمر بن ذي الجوشن عادي را به فرماندهي ميسره سپاه منصوب كرد، بر پيادگان «عروه بن قيس الحمس » را امير كرد و بر رجاله ها و كلوخ اندازها«شبث بن ربعي » را گماشت و پرچم را به دست «ذويد»، غلام خود داد.

پس از آرايش صفوف دو سپاه ، امام حسين (ع)، زهير بن قين ، برير بن خضير و حربن يزيد رياحي (كه به سپاه امام ملحق شده بود) هر كدام خطبه اي در حقانيت خاندان اهل بيت و عدم مشروعيت بني اميه و يزيد ايراد كردند.

جنگ آغاز شد و در جنگي نابرابر ياران حسين (ع) به قلب سپاه دشمن حمله بردند و تا ظهر عاشورا تعدادي از آنان به شهادت رسيدند و افراد باقيمانده ، نماز ظهر را به امامت امام حسين (ع) خواندند. سپس به جنگ با دشمن پرداختند و تا حدود دو ساعت بعدازظهر همگي به شهادت رسيدند. بنا به اظهار منابع اولين كسي كه در جنگ با دشمن تن به تن كشته شد، حر بن يزيد رياحي بود و آخرين شهيد عباس (ع) بود.در اين روز حتي طفل شش ماهه امام نيز شربت شهادت نوشيد.

سرانجام امام حسين (ع) پس از آنكه اهل بيت را امر به صبر و بردباري كرد، خود به ميدان جنگ شتافت و طي خطبه هايي ضمن دعوت لشكر عمر به تفكر و تدبر، بر فضائل خود و اهل بيت و مقام خود و برادرش حسن (ع) در نزد پيامبر را برشمرد. سپس فرمود: «اي گروه دغا در ريختن خون پسر پيامبر شتاب مكنيد كه به زيان شما تمام خواهد شد، اي ناكس مردم زشت خو! سوگند به خداي بزرگ كه آن زنازاده ما را بر آن داشت كه بين لباس ذلت و شهادت يكي را انتخاب كنيم . اي مردم ! ما هرگز دستخوش ذلت نمي شويم ....» سپس با شجاعت ودلاوري بي نظير به قلب سپاه دشمن حمله برد و پس از وارد شدن جراحات بسيار بر بدن مباركش و تحمل ضربات شمشير، نيزه و كمان به شهادت رسيدند.

سر آن حضرت را «شمر بن ذي الجوشن »يا «سنان بن انس » از پيكر جدا كرد،خولي به كوفه نزد ابن زياد برد. جنگ در حدود ساعت چهار بعد از ظهر خاتمه يافت .

سپاهيان ابن زياد پس از شهادت امام حسين (ع) به خيمه هاي خانواده امام حمله بردند،آنها را غارت نمودند و به آتش كشيدند و زنان و كودكان را در بيابان آواره كردند.ساعت هاي آخر روز سپري مي شد. ديوانه هايي كه از خشم و شهوت و مال و جاه دنيا،جسم و روحشان را پر كرده بود،پس از آنكه كشتند و سوختند وبردند و در مقابل خود كوچكترين مقاومتي از زن و مرد نديدند، يكباره به خود آمدند و دانستند كه كاري زشت كرده اند و از خود پرسيدند: سيد جوانان بهشت را براي خشنودي مردي تبهكار به خاك وخون كشيديم . پشيمان شدند، اما ديگر دير شده بود.

كوفه يك بار ديگر خواري خود را به زشت ترين صورت به تاريخ نشان داد.