بازگشت

پاسخ


اين گونه نسبت ها از ساحت مقدس سيد الشهدا حسين بن علي (ع) به دور است ،چون كه آن حضرت از اوضاع و شرايط زمان آگاه بود و مشكلات سپاه امام مجتبي (ع) از قبيل فرار سربازان ، تطميع فرماندهان توسط معاويه ، اختلاف ها در جبهه كوفيان ، تحجرّگرايي خوارج و.... كه باعث سستي اين جبهه شده بود را از نزديك مي ديد، و خوب مي دانست كه مسئوليت خطيري بر دوش امام حسن (ع) است . چرا كه آن حضرت به عنوان امام المسلمين وظيفه حفظ اسلام و مسلمانان را عهده دار است . امام حسين (ع)به اين امر واقف بود كه در صورت اقدام به جنگ ، همين ياران اندك به شهادت مي رسيدند و باند اموي كه آرزوي نابودي اسلام را داشتند، يكّه تاز ميدان مي شدند و همه تلاش هاي پيامبر (ص) را نابود مي كردند، حسين بن علي (ع) خوب مي دانست كه در اين شرايط تلاش هاي سياسي جز با سياست كج دار و مريض پسنديده نيست .

بله ، مي توان گفت اين پيمان صلح نه خوشايند امام حسين (ع) بود و نه امام حسن (ع)؛ ليكن آن را به ناچار و با توجه به رعايت قانون اهم و مهم پذيرفتند. اين پيمان ،همانند پذيرش قطع نامه 598 شوراي امنيت درباره ترك مخاصمه در جنگ تحميلي عراق بر ضد ايران بود كه امام خميني ، خواهان اين نبود، ليكن به جهت شرايط خاص به ناچار آن را پذيرفت واين ناچاري را در يك جمله بيان داشت و فرمود: من با پذيرش اين قطع نامه جام زهر را مي نوشم .

اگر در برخي از روايات آمده است كه امام حسين (ع) در مورد معاهده صلح كراهت داشت ، در صورت درست بودن سند مي گوييم : اين كراهت داشتن به اين معنا نيست كه سياستش متعارض و متضاد با سياست برادر بود، بلكه امام حسن (ع) هم به آن كراهت داشت و آن را با اشتياق نپذيرفت . هم امام حسن (ع) و هم امام حسين (ع) هيچ گاه خواهان اين نبودند كه حكومت و زمامداري مسلمانان در دست فرزند ابوسفيان قرار بگيرد. امام حسين (ع) مي دانست كه بايد در انتخاب بين بد و بدتر؛ بدتر را رها كرد و بد را برگزيد. كناره گيري از حكومت و واگذاري آن به معاويه بن ابي سفيان بد بود، ولي با شرايطي كه خوارج بر كوفيان تحميل نموده بودند، نيز شرايطي كه با سستي كوفيان ، فرار ارتشيان ، تطميع معاويه ، شيطنت عمر و عاص و حماقت ابوموسي اشعري به وجود آمده بود، ادامه جنگ را بدتر كرد. در چنان موقعيّتي پذيرش جنگ ، با دور انديشي و خرد ورزي هماهنگ نبود، زيرا اين گزينه نسبت به گزينه ديگر بدتر بود. حسين بن علي (ع) اين را به خوبي مي دانست كه بايد در انتخاب بين بد و بدتر، بدتر را برگزيند. اين سياست ، همان سياست علوي است كه فرمود:

«ليس العاقل من يعرف الخير من الشّر ولكن َّ العاقل من عرف خير الشرّين ؛خردمند كسي نيست كه خير را از شر تشخيص بدهد، بلكه خردمند كسي است كه درگزينش بين بد و بدتر بد را برگزيند.» بنابراين با توجه به رعايت مصلحت اسلام و مسلمين ، امام حسين (ع) نيز پذيراي ترك مخاصمه بود.

اين روايت پيامبر (ص) را كه : «الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا؛

حسن و حسين هر دو امام اند چه قيام داشته باشند و چه قعود» امام حسين (ع) هم شنيده بود و مي دانست كه بايد پيرو سياست حسني باشد، چه برادر با دشمن جنگ كند و چه صلح نمايد.

افزون بر اين نمونه هاي فراواني در تاريخ آمده است كه امام حسين (ع) سياست برادر را تأييد نمود. اينك چند نمونه را بيان مي داريم :

1 - «حجر بن عدي » و «عبيدة بن عمرو» كه از معترضان معاهده صلح بودند، نزد حسين بن علي (ع) رفتند و از او خواستند كه بدون توجه به معاهده صلح ، به جنگ با معاويه بپردازد و شيعيان كوفه وديگر مناطق در ركاب آن حضرت با «قاسطين » شام مي جنگند.

امام حسين (ع) در پاسخ به اين خواسته ، بيان داشت :

«انّا قد بايعنا و عاهدنا و لا سبيل الي نقض بيعتنا؛ ما بيعت كرديم و عهد نموديم ،راهي براي نقض بيعت ما وجود ندارد.»

2ـ «سليمان بن صُرَد خزاعي » از شيعيان و ياران سرشناس امام علي (ع) يكي ديگر از معترضان معاهده صلح بود، وي به حضور امام حسين (ع) شرف ياب شد و گفت : شيعيان عراق ، بصره و حجاز آماده اند كه با شما همراهي كنند تا در نبرد با سپاه معاويه پيروز شويد. امام حسين (ع) در پاسخ بيان داشت : «ليكن كل رجل منكم حلساً من احلاس بيته ، مادام معاوية حيّاً فانّها بيعة كنت و الله لها كارهاً فان هلك معاوية نظرنا ونظرتم و رأينا و رأيتم ؛

مادم كه معاويه زنده است بايد هر كدامتان در خانه هايتان باشيد و دست به شمشير نبريد، بعد از مرگ معاويه باهم صحبت مي كنيم كه بايد چه كار كنيم ».

3- «بلاذري » در «انساب الاشراف » مي نويسد: بعد از انعقاد معاهده صلح ،شيعيان كوفه از اين جهت كه سستي به خرج دادند و امام مجتبي (ع) را ياري نكردند وبدين جهت حضرت مجبور شد تا با معاويه صلح كند، پشيمان شدند و در جهت تدارك آن گام برداشتند؛ جماعتي از آنان نزد امام حسن بن علي (ع) رفتند و از آن حضرت خواستند كه تا از معاهده صلح دست بردارد. امام مجتبي (ع) خواسته هاي آنان را نپذيرفت ، سپس نزد حسين بن علي (ع) رفتند و همان پيشنهاد را بيان كردند،امام حسين (ع) به مانند برادرش امام مجتبي (ع) پاسخ منفي ابراز داشت و فرمود:

«قد كان صلح و كانت بيعة كنت لها كارهاً فانتظروا مادام هذا الرجل حيّاً فان يهلك نظرنا و نظرتم ؛

اكنون صلحي شد و بيعتي صورت گرفت ، گرچه آن را خوش نداشتم (ولي حالا شد) تا هنگامي كه معاويه زنده است قيام درست نيست ، بعد از او ببينيم كه چه مي توانيم بكنيم ».

4 - ابي حنيفة دنيوري در اخبار الطوال مي نويسد: علي بن محمد بن بشير همداني گويد: من با سفيان بن ليلي به مدينه منوّره نزد حسن بن علي (ع) رفتيم و از پيمان صلح ابراز ناخرسندي كرديم ؛

امام مجتبي (ع) از پيمان صلح دفاع كرد. سپس نزد حسين بن علي (ع) رفتيم وجريان ملاقات خويش را با ابومحمد حسن بن علي (ع) بيان داشتيم و از پيمان صلح ابراز ناخشنودي كرديم . امام حسين (ع) از سياست صلح حسني دفاع كرد و گفت : «صدق ابو محمد، فليكن كل رجل منكم حلساً من احلاس بيته مادام هذا الانسان حيّا؛ برادرم امام مجتبي (ع) راست گفت ، بايد هر كدامتان در خانه خويش باشيد؛مادامي كه معاويه زنده است ، دست به اسلحه نبريد».

5 - علامه مجلسي در بحار الانوار از امام صادق (ع) نقل مي كند كه بعد از جريان صلح ، معاويه براي امام مجتبي (ع) نامه اي ارسال كرد و آن حضرت را به همراه برادرش حسين بن علي (ع) و شيعيان به شام دعوت نمود. امام حسن (ع) به دنبال اين دعوت ، به همراهي برادرش حسين بن علي (ع) و فرمانده سپاهش قيس بن سعد بن عباده انصاري به شام رفتند. معاويه ، در جلسه اي به امام حسن (ع) گفت : برخيز و بيعت كن ، حضرت برخاست و بيعت كرد. سپس به حسين بن علي (ع) گفت : برخيز بيعت كن . امام حسين (ع) نيز همانند امام مجتبي (ع) بيعت كرد. نوبت به قيس بن سعد رسيد. به او گفت : برخيز و بيعت كن . قيس به حسين بن علي (ع) نگاه معناداري كرد و حسين (ع) ترديد او را دانست كه از جهتي بيعت با معاويه ناخوشايند است و از جهتي بيعت نكردن هم يك سري مشكلاتي را در پي دارد.

حسين بن علي (ع) ترديد او را زدود و گفت : «يا قيس انه امامي ».

در اين مسئله كه تصميم گيري مشكل است ، بايد تابع امام مجتبي (ع) شد، چون او امام من است ، بنگر كه آن حضرت چگونه برخورد كرده است . تو هم چنين برخورد كن .امام حسين (ع) سياست امام حسن (ع) را مي پذيرد وبه قيس بن سعد سفارش مي كند كه از امام مجتبي (ع) متابعت كند.

6 - طبق نقل بلاذري : بعد از شهادت امام مجتبي (ع) شيعيان كوفه در خانه سليمان بن صرر خزاعي جمع شدند و براي امام حسين (ع) نامه اي ارسال نمودند. در اين نامه بعد از بيان تعزيت و تسليت از درگذشت امام حسن (ع) ياد آور شدند كه ما آماده ايم در ركاب شما مجاهدت كنيم و از حزب فرزندان ابوسفيان برائت بجوييم و جان خويش را در راه احياي حقوق شما فدا كنيم ؛ از امام حسين (ع) خواستند كه پرچم مبارزه مسلحانه بر ضد حكومت معاويه را برافرازد و كوفيان حمايت مي كنند. امام حسين (ع) در پاسخ نوشت :

«اني لارجو ان يكون رَأي اخي رحمه اللّه في الموادعة و رأيي في جهاد الظلمة رشداً و سداداً فَالصِقوا بالارض و اخْفوا الشخْص َ و الكتموا الهوي و احترسوا من الاَظّاء مادام ابن هندٍ حيّاً فان يحدُث به حدثاً و انا حي ّ يأتِكُم ْ رَأيي اِن شاء اللّه ؛

من دوست دارم سياست برادرم را ادامه دهم ، تا هنگامي كه معاويه زنده است دست به شمشير نبريد، بعد از مرگ معاويه هم بايد ببينم اوضاع و شرايط چگونه است .

- ابو حنيفه دنيوري نامه امام حسين (ع) را در پاسخ به كوفيان بااندك تفاوتي چنين مي نويسد:

«امّا اخي فارجوا ان يكون الله قد و فّقه و سدده فيما يأتي ؛ و امّا انا فليس رأيي اليوم ذلك ، فالضموا رحمكم اللّه بالارض ، و اكمنوا في البيوت و احتر سوا من الظّنة مادام معاوية حيّاً، فان يحدث اللّه به حدثاً و انا حي ّ، كتبت اليكم برأيي و السّلام ».