بازگشت

گناه و بي بصيرتي


گناه نقش كليدي وتعيين كننده اي در مظلوميت ومذبوح شدن حضرت ابا عبدالله (ع) داشته ولي در اين ميان علت هاي ديگري نيز در طول و در ارتباط با اين معضل وجود داشته است كه به نحوي از به گناه و معصيت ربط دارد.

يكي از آن علت ها كه به نوبه خود علت مهمي نيز هست بي بصيرتي و عدم ديدالهي مي باشد كه منجر به عدم شناخت موقعيت حضرت سيد الشهداء (ع) و در نتيجه عدم ياري ونصرت حضرت در آن برهه حساس شد. اگر به اين پديده نيز عميقانه وژرف بنگريم خواهيم فهميد كه مسبب اصلي بي بصيرتي نيز تبعيّت از شهوات و هواهاي نفساني بوده كه ريشه اصلي آن دوري از تقواي الهي مي باشد واين را قرآن اين گونه بيان مي فرمايد:

(أَفَرَءَيْت َ مَن ْ أتَّخَذَ إلهه ٌ هَوه ُ وَأَضَلَّه ُ الله عَلي عِلْم ٍ وَخَتَم َ عَلي سَمْعِه ِ وَقَلْبِه ِ وَجَعَل َعَلي بَصَرِه ِ غِشوَة ً فَمَن ْ يَهْديه ِ مِن ْ بَعْدِ اللهِ أِفَلا تَذَكَّروُن )؛

پس آيا ديدي كسي كه هوا پرستي كرد وخداوند بنا به علمش آن را گمراه نمود و برگوش وقلبش مهر زد و بر بصيرت و بينايي اش پرده افكند؟ پس چه كسي او را هدايت مي كند بعد از خدا آيا متذكر نمي شويد؟

بـي تقوايي وهواپرستي ، عقل وبصيرت را كور مي نمايد؛ چنان كه علي (ع) فرموده : «ذِهُاب ُ الْعَقْل ِ بَيْن ُ الْهَوي وَالْشَّهْوة ِ؛ از بين رفتن عقل باهمكاري هواپرستي و شهوت راني ممكن مي شود.» «عَدُوُّ الْعَقْل ِ أَلْهَوي ؛ دشمن عقل ، هواي نفس مي باشد.»«لا عَقْل َ مَع َ الشَّهْوَة ِ؛ عقل وشهوت باهم يك جا جمع نمي شوند.» بر عكس ، تقوا روشن كننده بصيرت ها مي باشد و به فرموده قرآن : (إن ْ تَتَّقوُا اللهَ يَجْعََل ْ لَكُم ْ فرُقْاناً)؛

اگر تقواي خدا را داشته باشيد خداوند براي شما راه تميز حق و باطل را عنايت مي فرمايد.

به فرموده امير المؤمنين (ع):

«إعْلَمُوا أَنَّه ُ مَن ْ يَتَّق ِ اللهَ يَجْعَل ْ لَه ُ مَخْرَجاً مِن ْ الْفِتَن ِ وَ نُورا مِن ْ الظُّلَم ِ»؛

بدانيد كه تحقيقاً هر كس تقواي الهي را پيشه نمايد خداوند منّان براي او راه گريز از فتنه ها ونور و روشنايي دروني براي خروج از تاريكي هاي جهل قرار مي دهد.»

به راستي اگر انسان داراي تقواي راستين باشد و از تقوا فقط جانماز آب كشيدن و ظاهر سازي را نفهميده باشد و روح تقوا و روح عبادت و خالصانه زندگي كردن در وي حلول نمايد محال است كه در فتنه هاي زمانه گمراه شود بلكه همان تقوا نيز او را به انجام واجبات ـ كه در رأس آن واجبات ، معرفت امام زمان (عج الله فرجه ) مي باشد ـ فرا مي خواند. لذا در زمان ابا عبد الله (ع) اگر مي بينيم عده اي ظاهراً باتقوا هستند ولي به حضرت كمك و ياري نمي رسانند و برخي هم در مقابل ايشان قرار مي گيرند تقو ايشان تقواي ناقص وتحريف شده مي باشد، چرا كه روايت نبوي (ص) معروفي كه در بين تمام مسلمين حتي در آن زمان نيز مشهور بوده ، چنين مي فرمايد:

«مَن ْ مات َ وَلَن ْ يَعْرِف اِمام َ زَمانِه ِ مات َ ميتَة ً جاهِلِيّة ؛

اگر كسي بميرد وامام زمان خود را نشناسد مردن او مثل مرگ جاهليت خواهد بود).

بنابر اين اگر تقواي آنان تقواي راستين بوده در پي واجب خود بلكه واجب واجبات ،(معرفت امام زمان (ع)) مي رفتند و حتماً هم در اين راه يابنده بودند، زيرا به فرموده قرآن :(وَالَّذين َ جاهَدوُا فينا لَنَهْديِنَّهُم ْ سُبُلَنا)؛

وكساني كه در راه ما (خداوند) تلاش و جهاد نمايد ما حتماً آنان را هدايت نموده ،و به راه وخط خود آشنا مي كنيم .