بازگشت

خير و معاني و جلوه هاي آن


1ـ خير اسم تفضيل به معاني نيكوتر و بهتر و از اسماي جمال الهي مي باشد كه 176 بار در قرآن كريم ذكر شده است . اين اسم شريف از آن جهت برخداوند اطلاق مي شود كه او خير مطلق است و هيچ شر وبدي از او صادر نمي شود؛ خير به معناي برگزيدگي و نيكويي نيز آمده است ، چنان كه در زيارت عاشوراي ابي عبدالله (ع) مي خوانيم : «السَّلام ُ عَلَيْك َ يا خيَرة َ الله وَ ابْن َ خيَرَتِه ِ»؛

راغب اصفهاني در مفردات مي گويد: خير چيزي است كه همه در آن رغبت كنند و مايل باشند و در يك كلام هر چيزِ نافع و سودمند، همچون عقل و فضل و عدل را گويند.پس خير اسم حق است و خير خواهان مظاهر حق هستند.

2ـ از اين اسم شريف الهي اين نكته اخلاقي استفاده مي شود كه براي همگان خيرخواه باشيم ، چنان كه در تاريخ بشر بعضي از افراد بدين سبب كلمه خير را لقب خود كردند،مانند سعد بن عبدالملك كه از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود و امام جعفر (امام باقر يا امام جواد (ع)) او را سعد الخير نام نهاد.

نوشته اند روزي گريه كنان برامام (ع) وارد شد، در حالي كه مانند زنان شيون مي كشيد. امام (ع) پرسيد: چرا مي گريي . عرض كرد: چرا گريه نكنم درحالي كه از شجره معلونه در قرآن (يعني خاندان اَموي ) هستم . امام (ع) به او فرمود: تو از آنها نيستي ، تو گر چه به حسب خانوادگي اموي هستي ، ولي در واقع از ما اهل بيت هستي «انت منّا اَهْل َالْبَيْت »؛ آيا نشنيدي كه خداي عزوجل در حكايت از حال ابراهيم (ع) فرمود: «فمن تَبِعَني فَأنَّه ُ مِنّي ؛ هركس از من تبعيت كند از من است ».

3ـ البته خير مدارج ومراتبي دارد كه اهل البيت : چون عالي ترين جلوه حق تعالي و مظهر تام و تمام اسما و صفات الهي هستند، بالطبع برترين تجلّي خير نيز مي باشند، چنان كه در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم : «وفعلكم الخير وَ عادتكم الاحسان ؛ كار شما خير محض و شيوه شما احسان و نيكي است .»

و هرگاه ذات ، خير محض شد همه مواردش از گفتار تا نوشتار اعمال و افكار و ازجوارح تا جوانح همه خير خواهد بود، چنان كه در زيارت جامعه كبيره آمده است : «ان ذكر الخير كنتم اوله و اصله وفرعه و معدنه و مأويه و مُنتهاه ؛ اگر يادي از خير بشود، شماآغاز آن و بن آن و شاخه و جايگاه ونهايت آن هستيد.»

پس اهل بيت : انتهاي خيرند و ديگران در خير بودن با آنها سنجيده مي شوند و در واقع آنهامعيار خيرهستند. در بعضي از زيارت نامه ها ـ از جمله زيارت نامه حضرت معصومه (س) و حضرت عبدالعظيم حسني (ع) ـ خطاب به نبي اكرم آمده است :«السَّلام عَلَيْك َ ياخَيْرَ خَلْق ِ الله؛ سلام بر تواي برترين مخلوقات خدا.»

در واقع ـ چنان كه در جاي خود بيان شده است ـ اهل بيت علّت غايي هستي مي باشند و همه وجود براي به بار نشستن گل سرسبد هستي كه همان انسان كامل است خلق شده است و از آن طرف ، كمال غايي و مطلوب همه موجودات عالم ، نزديك شدن به مقام انسان كامل و خليفه الله في الارض است .

عكس مطلب نيز صادق است : «لاخَيْرَ لِمَن لاَدين لَه ُ؛ كسي كه دين ندارد، خيري در او نيست .» زيرا در گوهر ذاتش از خير خبري نيست ، در هيچ مرحله اي از او توقّع خير نمي رود؛ نه در گفتار نه در نوشتار و نه درنيّات و نه دراعمال .

4ـ وجود امام خير محض است و تصرفات امام (ع) به اذن خداوند، دركائنات و درقلب ها و عقل هاي انسان هاي مستعد خير ديگري از الطاف بيكران الهي است . وجود امام خود معجزه عيني مكتب رسول خدا (ص) است و دركنار قرآن كه معجزه قولي است و نيز معجزات فعلي پيامبر (ص) قرار مي گيرد و مكمل آنها مي شود، چنان كه امام رضا(ع) درتوصيف مقام شامخ امامت با اشاره به خيرِ محض بودن امام چنين مي فرمايد:

«امام مانند خورشيد ي طلوع كننده است كه نورش عالم را فراگيرد و خودش در افق است بدان نحو كه دست ها و ديدگان به آن نمي رسد.

امام ماه تابان و چراغ فروزان و نور درخشان و ستاره اي است راهنما در شدت تاريكي ها و رهگذر شهرها و كويرها وگرداب درياها (يعني زمان جهل و فتنه و سرگرداني مردم ). امام آب گواراي زمان تشنگي و رهبر به سوي هدايت و نجات بخش از هلاكت است . امام آتش فروزان روي تپه (راهنماي گمگشتگان ) است ، گرما بخش سرمازدگان و راهنما در هلاكت گاه هاست ، هركه از او جدا شود هلاك گردد.

امام ابري است بارنده ، باراني است شتابنده ، خورشيدي است فروزنده ، سقفي است سايه دهنده ، زميني است گسترده ، چشمه اي است جوشنده و بركه و گلستان است . امام همدم و رفيق ، پدر مهربان ، برادربرابر، مادر دلسوز به كودك ، و پناه بندگان خدا در گرفتاري سخت است ...»

حضرت سيدالشهدا (ع) درميان انوار معصومين (ع) درخشندگي خاص دارد و درپاره اي از خصايص منحصر به فرد است ، از جمله اين ويژگي ها مي توان موارد ذيل را برشمرد:

1 ـ هركس قبر مطهرش را زيارت كند مثل كسي است كه خدا را در عرشش زيارت كرده باشد.

2 ـ هركس برمصيبت شهادتش شعري بخواند و بگريد و يك نفر را بگرياند براي هر دو نفر آنها بهشت نوشته مي شود.

3 ـ خاك تربت امام حسين (ع) داروي شفا بخش هر دردي است .

4 ـ سجده برتربت امام حسين (ع) حجابهاي هفتگانه را (كه مانع تقّرب است ) از بين مي برد و....

5 ـ مطلب شايان گفتن اين است كه موجود از آن حيث كه موجود است و جعل الهي به آن تعلق گرفته است خير است و شر و بدي ، از قبيل جهل و آفت ، اموري عدمي هستند، و از اين رو استناد بي واسطه آنها به واجب تعالي جايز نيست .

به عبارت ديگر، هرچه خيرو خوبي در عالم است از حق تعالي است و ريشه رحماني دارد و هرچه كه به آن شرو بدي گفته مي شود در واقع چيزي غير از فقدان خير و خوبي نيست ، چون امر عدمي است و جود و مصداق حقيقي خارجي ندارد. بله وجود اعتباري دارد كه البته آن نيز بالعرض مستند به خداست ؛ زيرا خارج از اراده كلّي حق تعالي نيست . با اين بينان معناي روشن تري از آيه شريفه : بيدك الخير انك علي كل ّ شي ء قدير به دست مي آيد.

6 ـ مطلب ديگر آن كه حكما امورات و اشياي عالم را در مقام تصوّر به پنج دسته تقسيم كرده اند: خيرمطلق ؛ خير كثير باشر قليل ؛ خير و شر برابر؛ خير قليل و شر كثير؛شر مطلق .

آنهااثبات مي كنند كه سه قسم اخير در نظام هستي آفريده نشده است ، زيرا با حكمت الهي ناساز گاراست ، ولي قسم دوم (يعني شر قليل همراه باخير كثير) موجود است و البته در اين جا هم شرّ امري نسبي است و در نگاهي ديگر خود خير است ، زيرا لازمه نظام احسن و حكمت بالغه حق تعالي است .

لذا تصوير واقعه كربلا در نگاه عقيله بني هاشم زينب كبري (س) اين است : «مارأيت اءلا جميلاً؛ يعني جز زيبايي و خوبي و خير از خدا نديدم .» سرسخن زينب (س) در آن است كه چون آن مصائب احياي دين را در پي دارد آسان وزيباست ، هر چند درنگاهي ديگر جانكاه باشد. و اين منطق اهل بيت (ع) است كه همه بايد فدا شويم تا دين خدا بماند و البته كه در مقابل چنين هدف والايي ، درصورت لزوم همه چيز فدا شدني است ، حتي امام معصوم . به همين جهت است كه ابي عبدالله (ع) باكمال عزت و افتخار آماده شهادت بود و مي فرمود: «ما اَهْون الموت علي سبيل العزّ واحياءِ الْحق ّ، ليس الموت في سبيل العزّ الاّ حياة ً خالِدَة ً... وَلكنّكم لا تقدرون علي هدم مَجدي و محور عزّتي و شرفي ؛ چه آسان است مرگ در راه عزت و شرافت و احياي ارزش هاي الهي . مرگ در راه عزت و آزادگي چيزي جز زندگي جاودانه و پرافتخار نيست ... شما نخواهيد توانست شكوه مرا نابود سازيد و عزت و افتخار و شرف مرا خدشه دار كنيد.»

7ـ نكته درخور قابل توجه اين كه خداوند فقط به خير و خوبي راضي است و هيچ گاه به شر و بدي راضي نيست ، ولي درعين حال هيچ امري از امور عالم خارج از اراده تكويني او واقع نمي شود، گرچه مخالف اراده تشريعي باشد: «كلاّ نُمدُّ هؤلاء وهؤلاء من عطاء ربِّك َ و َمَا كان عَطاءُ ربّك مَحْظورا؛ لذا فجايع كربلاو شهادت امام (ع) نيز از يك نظر خواست خدا بود، گرچه هيچ گاه خداوند راضي به ريخته شدن خون امام برگزيده خودش و اسارت اهل بيت شريفش نبوده ».