بازگشت

امام حسين در مكه


موسم حج نزديك بود و در اين فصل ، مردم صحرا و باديه از افق هاي دور دست روبه سوي مكه مي نهند، از هر شهر و قريه ، نمونه اي در اين مركز بزرگ اسلامي يافت مي شود. اكنون فرصت مناسبي است كه امام حسين (ع) نبايد آن را ناديده بگيرد و بدون بهره برداري هاي لازم از آن بگذرد. كاروان امام حسين (ع) پرده سياه شب را مي دريد و جلو مي رفت ، مي رفت تا راه خود را در دل ميليون ها نفوس بشر كه شيفته و شيداي آزادي اند باز كند. شتران با قدم هاي آهسته و حركت يكنواخت خود اين قافله كوچك را كه از جوانان و زنان و كودكان بني هاشم تشكيل مي شد، به سوي سرنوشت نامعلوم وابهام آميزي سير مي داد، كسي چه مي دانست كه اين كاروان كوچك و كم جمعيت ، منشأچه حوادث بزرگ و خونيني خواهد بود و چگونه همين جوانان سر بزير و آرام ، باجانبازي هاي پر شكوه خود، دودمان قدرتمند اموي را در اقيانوس زمانه غرق نموده و محو و نابودش خواهند ساخت . اين تنها حسين (ع) بود كه از نقشه ها مطمئن بوده و با قيافه اي مصمم و سرشار از شخصيت و عظمت قدم بر تاريكي گذارده و جلو مي رفت . اين كاروان پنج بار بر سر راه خود با اين پرچم ارغواني رنگ افق بر خورد كرد و پنج بار طلوع و غروب خورشيد را پشت سر گذارد تا اين كه در شب جمعه سوم شعبان به بيت الحرام ، مكه معظمه واردشد.

خبر ورود حسين (ع) به مكه به زودي در شهر منتشر گشت . مردم از اين كه فرزند رسول خدا را در ميان خود مي ديدند، مسرور شده و هر روز به خدمتش مي رسيدند، و از محضر عاليش استفاده مي كردند. عبدالله بن زبير كه خود داعيه خلافت داشت از آن حضرت ديدن نموده و با اين كه از بودن امام حسين (ع) در مكه ناراحت شده و او را مزاحم خود تشخيص مي داد ولي ناچار بود هر روز به خدمتش رسيده و عرض ارادت كند. والي مكه عمرو بن سعيد بن عاص نيز كه موقعيت عظيم حسين (ع) را در دل هاي مكّيان مشاهده مي نمود ناچار شد براي رعايت ظاهر كه هم شده از امام حسين (ع) ديدن كند.عبدالله بن مطيع كه از بزرگان مكه و مردي با موقعيت بود و از اوضاع و احوال سياسي و جريان هاي پشت پرده به خوبي اطلاع داشت ، به محضر امام حسين (ع) شرفياب شده و تا آن جا كه ديد سياسي اش اجازه مي داد، مطالب را براي امام حسين (ع) تجزيه و تحليل مي نمود، او را به نام اين كه مكه حرم امن الهي است ، به ماندن در آن جا تشويق مي كرد.عبدالله بن مطيع مي پنداشت اصولاً حسين (ع) محتاج به نقشه اي است كه سرانجام او رابه خلافت برساند و بر دشمن نيرومندش يزيد پيروز گرداند. چنين تصور مي نمود كه امام حسين (ع) علاوه بر شكست يزيد موقعيت خود را براي به دست آوردن مقام خلافت نيز طالب است . اشتباه عبدالله بن مطيع و اصولاً اشتباه تمام اشخاصي كه خود را طرف مشاوره امام حسين (ع) قرار دادند، همين بود كه گمان مي كردند امام حسين (ع) درتلاش به دست آوردن مقام خلافت است و نقشه هايي را كه طرح مي كردند همه و همه راه را براي وصول به اين منظور هموار مي نمود. ولي امام حسين (ع) راه خود را خوب مي شناخت و جز به همان مسير تعيين شده كه قلم قضاي الهي آن را امضا كرده بود نمي انديشيد او موفقيت شخصي خود را نمي خواست ، او از يك افق وسيع تر از فراز قله اي مرتفع به حوادث نظر مي كرد.